مشاور عزيز...
من ميدونم كه در من خاصي قرار گرفته ام و سنين نوجواني سنين حساسي هستند...
اوج احساس من در اين سن شكل گرفته و من بسيار دختر احساساتي اي هستم ولي واقعا فراموش كردن او براي من ممكن نيست...
من بارها سعي كردم فراموشش كنم و لي واقعا هرروز دارم ضربه ميخورم...هرروز از درون خرد ميشم و فقط بخدا التماس ميكنم...
من بارها از طرف عشقم تهديد شدم و تنها براي از دست ندادنش مجبور به قبولي خيلي از حرفها شدم...چون با كوچكترين حرفش ترس از دست دادنش رو داشتم...
به نظرتون با وجود اينكه نامزد كرده ميتونم كاريكنم تا به گذشته ها برگرده؟
ميتونم باز دل عشقم رو بدست بيارم؟
ميتونم باز زندگيمو به همون روزا برگردونم؟
من نميخوام تركش كنم...ميدونم بعدها معيارام ممكنه تغيير كنه ولي اون كسي نيست كه بخوام ازش دست بكشم..
دوست ندارم يه دختر افسرده و تنها باشم...
من بدون اون ديگه هيچ كسي رو ندارم...
خواهش ميكنم يه راهي پيشه روم بگذاريد كه به زندگيم برگرده و اين قدر راحت از من نگذره...
من احساسم رو به پاش گذاشتم ...
نميتونم و نميخوام ازش بگذرم...
نميخوام به خودم چنين چيزي رو بقبولونم...
كمكم كنيد به زندگيم برگرده....