سلام من 24سالمه و شوهرم دوسال بزرگتر و یه بچه پنج ماهه دارم ومیخوام مشکلم تا بچم بزرگ نشده ک بفمه ما باهم اینجوریم و احساس بی امنیتی بکنه تو خونه حل شه دوست دارم وقتی بزرگ شد ما رو بدون دعوا ببینه.
من وشوهر َشش سال قبل ازدواج باهم دوست بودیم همون اویل دوستیم اومد خواستگاری اما خانوادها بخاطر سن پایین مخالفت کردن حالا مشکلاتمو با شماره براتون میگم
1-شوهر من مشروب مصرف میکنه و منم میدونم و فکرم اینه ک جامعه ما به این خرابی از دودودم بهتره هرچند از عوارضش براش خیلی گفتم و میترسم اما اونم میگه نمیتونم
2-شوهر من خیلی ازبقیه نظرخواهی میکنی مثلا ریش گذاشته نظر خواهی باهم دعوامیکنیم تو شرکت پیش همکاراش محیط بیرون پیش بعضی رفیقاش ک به نظرش مورد اعتمادن ک منم کلی بهش گفتم نگو اما انگار عادت کرده
3-این مساله ک بعضی موقع ها خیلی آزارم میده خیانته ک شوهر تو دوران نامزدی با دوتا از دوستای مجردش خونه گرفتن ک من به طور اتفاقی انقد بهش شک کرده بودم گوشیشو وقتی حموم بود چک کردم و عکسشو با یه دختر دیددم و حالام دوست دارم فراموشش کنم چون داشتم با این موضوع کلنجار میرفتم ک فهمیدم حاملم حالام باید بخاطر بچمم ک شده گذشت کنم شوهرمم خیلی دوست دارم هرچی باشه خیلی وقته باهاشم و دوسش دارم شما بگید چکارکنم و چکارکنه من دوباره بهش اعتماد کنم و زندگیمون عین قبل شیرین شه
4-مورد آخرم رفیق بازی یعنی روزی یه بار دوستاشو نبینه مریض میشه هرچند ک براش هیچ منفعتی جز ضرر ندارن منم نیاز دارم یکم بامن بگذرونه یعنی بیرونم میریم حس میکنم رفیقاش نیستن یه جوریه
ناگفته نماند شوهر من سرکار رفتنشو میره و واسه منو بچه کم نذاشته