سلام وقت بخیر
من در آستانه طلاقم و زندگیم ازهم پاشید شوهرمو عاشقانه دوسش دارم اما اون نخواست البته خودش میگه شرایط و خانواده نذاشتن.خیلی داغونم 4سال همش امید بهم میداد درست میشه اما اخرش گفت حلالم کن نتونستم این روزا همه فکرم شده خودکشی امافکر مادر وپدرم نگهم داشته نمیخوام با مردنمم عذابشون بدم اما خودم عذاب میکشم حس میکنم روز به روز بیشتر تو سیاهی فرو میرم از آینده وحشت دارم از فکرا ک مثل خوره بجونم افتاده از خودم بیذارم کمکم کنید تا بتونم ب افکارم مسلط بشم راهمو پیدا کنم