من و خواهرم که الان شوهرداره از نوجوانی تا همین الان باهم مثل دوتا دوست بودیم و هستیم و به هم رازهامون رو میگیم
خواهرم از سن پانزده سالگی که من اون موقع بیست و چهار سالم بود وقتی میرفت حمام من میرفتم پشتش رو لیف میکردم و من میرفتم حمام خواهرم میومد پشتم رو لیف میکرد و الان هم اگر خونشون میخواد بره حمام اگر شوهرش نباشه به من زنگ میزنه و من میرم خونشون و وقتی رفت حمام مبرم پشتش رو لیف میکنم
چند روز پیش خونه خواهرم بودم داشتم توی حمام پشت خواهرم رو لیف میکردم که شوهرش یکدفعه اومد تدی خونه و وقتی من و خواهرم رو توی حمام دید فکر کرد داخل حمام کار دیگه ای میکردیم و ناراحت شد حالا نمیدونم چجوری یهش ثابت کنم من به خواهرم نظر نداشتم و فقط پشتش رو لیف کردم