سلام من ۲۶ سالمه و ازدواج اولم توی سن ۱۹ سالگی اتفاق افتاد . بعد از ۶ سال زندگی مشترک جدا شدیم چون من به مرور زملان فهمیدم که ایشون مشکل جدی جنسی داشتن و خیانت های مکرر با هر دو جنس . بیشتر با آقایون . بعد از اینکه مشکلو فهمیدم به خانوادم پناه آوردم و ازشون خواستم کمکم کنند که جدا بشم اما پدرم اجازه طلاق رو نداد و هیچ حمایتی نکرد . منم مجبور شدم خودم تنهایی اقدام واسه طلاق کنم . توی این بین با آقایی آشنا شرم که سه سال از من بزرگتره و قبل ازدواجی نداشته و خوب از همون اول آشنایی خیلی منو ساپورت کرد تا بلاخره تونستم جدا شم و خونه بگیرم اما خوب به مرور رفت و آمدش زیاد شد و الان دیگه داریم توی یه خونه زندگی میکنیم . و منم چون شدیدا مدیون کمک هاش بودم و از طرفیم دوستش داشتم اصلا روم نمیشد بگم که نیاد خونم . چون از اولش حد و حدود واسه رابطه مشخص نکرده بودم . و بعدا کم کم فهمیدم ایشون پارانیود خفیف هم دارن و شکاکه ( دقیقا مثل بابام و بابام که متاسفانه معتاده ) الان من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم . ایشون الان خودشو صاحب خونه میدونه و میدونم زندگی ما زیر یه سقف درست نیست اما نمیدونم چه جوری بگم و چه اقدامی انجام بدم . من فکر نمیکنم که گزینه خوبی واسه ازدواج باشه و تنها راهس جداییه ولی آخه چه جوری ؟؟ انگار دوباره میخوام طلاق بگیرم . و در ضمن شرایط مالیمم خیلی خوب نیست و پدر و مادرمم توی یه شهر دیگه ان و پدرمم اصلا نمیشه باهاشون زندگی کرد چون معتاده و همه اخلاقای زجر آور یه آدم معتاد رو میدونید که چیه . بهم یه راهنمایی بدین که من چیکار باید بکنم و با توجه به اینکه شرایط مالیم خوب نیست چه جوری از این اوضاع نجات پیدا کنم ؟