سلام،مدتي هست متوجه شدم همسرم زن مطلقه اي رو صيغه كرده حدودا شش ماهي ميشه،دو هفته اي از خونه رفتم و قصدم جدايي بود مسئله رو فقط با برادر شوهرم در ميون گذاشتم اون واسطه شد و من برگشتم شوهرم گفت خيلي پشيمونم و مدام ازم معذرت خواهي و دلجويي ميكرد،من برگشتم ولي نميتونم مث سابق بهش اعتماد كنم تا ميره بيرون فك ميكنم ميره پيش اون زن،خيلي ابراز علاقه ميكنه ولي هنوز بهش اعتماد ندارم چون تنهايي بيرون ميره گوشيشو در اختيارم نميزاره نميدونم چيكار كنم دارم ديوونه ميشم، ي بار قرص خوردم و كارم به بيمارستان كشيد،تحمل زندگي برام سخت شده،بيشتر بخاطر ابروي خانواده م برگشتم شهر ما خيلي كوچيكه دلم نميخاست ابروي پدرم كه فردي اصيل و با ابرو هست بره ولي خودم پريشونم و به سختي دارم اين زندگي رو تحمل ميكنم