سلام. من یه دختر ۱۵ ساله ام. میخواستم بگم که برای پسر عمه ام نگرانم. اون چند ماهیه خیلی منزوی شده. ۱۷ سالشه و سال دیگه کنکور میده. منزوی شدنش بیشتر به خاطر درس خوندنشه. اون خیلی درس خونه و در هر شرایطی داره درس میخونه. میدونم امسال کنکور داره و باید زیاد درس بخونه ولی این به معنی فاصله گرفتن از همه آدما نیست. با هیچکس حرف نمیزنه تو مهمونیا. یا داره کتاب میخونه، یا داره یه چیزی مینویسه یا داره یه چیزی گوش میده. معدل هاش خوب هستن و واقعا پسر خوب و آرومیه از حرفاش شنیدم که مامان باباش میخوان یه جای خوب قبول شه و به خاطر اونا انقد درس میخونه. راستش من خیلی نگرانشم. اگه اینجوری ادامه بده معلوم نیست چه بلایی سرش بیاد.
خب من عاشقشم. یه دو سه سالی میشه. اونم منو دوست داشت. الانو نمیدونم ولی مطمئنم یه زمانی منو خیلی دوست داشت. اونموقعی که بقیه آدما رو هم دوست داشت...
برا همین خیلی برام مهمه که اون تو سلامت روحی باشه. اونموقعی که عاشقش شدم اون یه پسر شاد سرزنده بود. ولی الان اگه بخوام بگم که چون اون منزوی شده دوسش ندارم خیلی بی مهریه. میخواستم بگم آیا میتونم بهش کمک کنم؟ در ضمن من خیلی با اون حرف نمی زنم فقط سلام و خداحافظ و بعضی وقتا اینارم نمیگیم به هم. اگه نمیتونم کمکش کنم میشه بگید چجوری باید عذاب وجدانمو کم کنم؟ هنوزم دوسش دارم با اینکه میدونم ممکنه اشتباه باشه. ولی فکر کس دیگه ایو میکنم حالم بد میشه. خواهش می کنم کمکم کنید. چون تازگیا با خودم خیلی درگیرم و همش مجبورم تظاهر کنم حالم خوبه. این درگیری ام به درگیریای ذهنیم اضافه شده
ممنون