سلام خسته نباشید چهارساله عروسی کردم الانم باردارم یک سال بعد عروسی خواهرشوهرم تصادف کرد رفت تو کما خوده من چقدر دعا و نذر نیاز کردم که برگرده بعدشم دو ماه از زارو زندگیم زدم که مراقبش باشم یعنی کمک مادرشوهرم باشم رفته رفته رفتارش با من بد شد خب مریض بود بهم توهین میکرد بی احترامی میکرد گذشت میکردم میبخشیدم الان بعد سه سال شوهرم به خاطر بلند کردن خواهر فلجش دیسک کمر گرفته و کشاله های شونش آسیب دیده خانوادشم مراعات نمیکنن تا یه مدت قرصاشو بخوره و خوب شه مانعش نمیشنکه خواهرش و بلند نکنه در صورتی که دو تا داداش دیگه ام داره میدونین چیه پشیمونم چرا واس زنده موندنش دعا میکردم وقتی قرار بودشوهرمونابود کنه زندگیم و درگیر کنه چ جوری با این مسئله کنار بیام با بچه داری اگه بخواد مثل قبل درگیر خواهرش باشه من چه کار کنم؟ چه کار کنم که درگیر زندگی و مسائل روز مره خودمون باشه