سلام مم پسری۲۴ساله هستم که چندوقتی هست با دوستانی رفیق شدم ورفت وآمد می کنم که ویژگیش اینه که همش تو خونس وهیچ هدفی نداره واقسردس باهاش صحبت می کنی همش از مشکلات میگه ودوستم نداره غیر از یکی دوتا فقط وبر عکس از آدم هایی که بدم میاد گرفتارش میشم بهش می گم از چیزهای مثبت حرف زدم بعد میگه تو حالمو خوب می کنی واز موقعی که باتو راه میرم حالم بهتر شده با حرفات وحالا چسبیده به من بریم پارک بریم فلان ?اون روز میگه بریم فست فود بخوریم بهش میگم من کارتم رو نیاوردم دیگه هیچه نگفت که عیب نداره من دعوت می کنم بااینکه پولم داره وهردفعه میگه من ماشین ندارم میای دنبالم منم میرم دنبالش که بریم بیرون ،از اینجور آدم ها بدم میاد بهش میگم من درس می خونم برای ارشد سال دیگه وکلاس زبان میرم وبیکار نیستم باز بعضی اوقات میگه کجا میری خونه همش بیکار انقدر حرصم دراومد،بنظرم یکم کودنه،بهش میگم امروز چندمه میگه نمیدونم بهش می گم اینجا خیابون کجاست می گه نمیدونم،تو چیزهای ساده بنظرم مشکل داره مثل خرید کردن،فقط درسش خوب بود تو دانشگاه ومعدل بالایی آورد در دانشگاه آزاد که اونجام بی سواد خونس دراصل،باخودم میگم چرا همش اینجور آدما نصیبم میشه دوست ،بنظر شما چکار کنم?قطع رابطه کنم ?البته ناگفته نماند شاید اون شبیه منه که جذب شد.آیا قطع رابطه کنم خوبه??