به سیاهی و پوچی نهایی رسیدم. فلسفه هر چیزی برام به بن بست رسیده. حس می کنم هیچ هدفی از موجودیت این جهان وجود نداره. بهترین دوستام از ایران مهاجرت کردن و من علاوه بر پوچی به شدت تنهام. دفعات مکرر به خودکشی و یا خودزنی فکر کردم اما هیچوقت عملشون نکردم چون حس میکنم خیلی خفت بار و نشانه ضعفن. نه می خوام زندگی کنم و نه میخوام بمیرم. دیگه نمیدونم از این زندگی چی می خوام. همه چیز برای من پوچ و بی معنیه. حتی گاهی هیچ حسی نسبت به اطراف ندارم. من واقعا به دنبال راهیم که بتونم این سیاهی و غرق شدن رو از خودم دور کنم. بتونم فکرای زشت راجب خودکشی که کاملا نفرت دارم ازش رو از ذهنم بیرون کنم. لطفا کمکم کنید