مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

چرا خانواده ها همیشه باید اون چیری که خودشون میخوان رو به ما تحمیل کنند؟

155 بازدید
سوال شده اوت 11, 2019 در مشاوره خانواده آنلاین توسط بی نام
من دختری 26 ساله هستم که بخاطر عقاید پوچ خانوادم مجبور شدم دوبار عقد کنم و طلاق بگیرم چرا خانواده ها همیشه باید اون چیری که خودشون میخوان رو به ما تحمیل کنند؟ایا من حق زندگی ندارم تا کی باید به من امر و نهی کنند.دلم نمیخواد دیگه توی اون خونه زندگی کنم از همشون بدم میاد چون همش جلوی من میخوان وایسن
5 پاسخ
پاسخ داده شده اوت 11, 2019 توسط zahra.dehghan حرفه ای (88,840 امتیاز)
با سلام خدمت شما دوست عزیز

در این مورد لطفا اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.

1. دلیل جدایی شما در این دو مورد چه بوده است؟

2. از آخرین جدایتان چند مدت می گذرد؟

3. دلیل خانوادیتان برای ازدواج هایتان و جداییتان چیست؟

4. خودتان مایل به جدا شدن می باشید؟

5. واکنش شما در مقابل خانوادیتان چگونه می باشد؟

6. اگر شما با انها مخالفت کنید چه اتفاقی رخ می دهد؟
دارای دیدگاه اوت 11, 2019 توسط بی نام
از بچگیم پدرم منو از همه جا محدود میکرد هیجا اجازه نداشتم برم،از نظر حجابی با پدرم همیشه ئچار مشکل بودم پدر من تنها پسر توی خانوادشون بود که که دنبال حجاب بود چون من هیچکدوم از فامیلام حجاب نداشتن.منو مجبور کرد چادر سر کنم،اجازه بیرون رفتن با دوستام نداشتم سوم دبیرستان بودم بخاطر یه مداد چشم خیلی کمرنگ کتم زد که چرا اینکارو انجام دادم. تصمیم گرفتم ازدواج کنم که از خونه فرار کنم هر خاستگاری برام میومد که بی حجاب بود میخواستم قبول کنم. ولی بابام قبول نمیکرد یا خاستگارام مومن بودن از 18 سالگی خاستگار برام میومد.تا اینکه یه خاستگار اومد بابام ازش خوشش اومد اما من اصلا دوسش نداشتم چون اصلا اونی که من میخواستم نبود ولی پدرم اجبار کرد که خوبه توی روز خاستگاری به پسره گفت از لحاظ حجابی اگه بیشترش کن اما کمترش نکن.پسره هم از بابام دیونه تر نمیتونستم تحملش کنم ولی به زور برنامه عقد رو زود گذاشتن منو عقد کردن اما من واقعا نمیخواستم برای همین به پسره گفتم از من جدا شو منو به زور به تو دادن به بابام گفتم نمیخوامش طلاق میخوام کتکم زد گفت یا باید بمیری یا زندگی کنی ما طلاق نداریم. به هر بدبختی ازش طلاق گرقتم.گیرای بابام بیشتر شد کجا میری چرا دیر میای چرا موهات بیرونه چرا لباسات مناسب نیست.من 20 سالم بود عقد کردم یک ماه نشد عقدم که جدا شدم 2 سال بعد یکی از دوستان برادرم منو خاستکاری کرد من فقط کور شدم شرایط حجابیشون رو باز بودن خانوادشو که دیدم چشامو بستم گفتم میخوامش.اصلا دلم نمیخواست توی اون خونه باشم فقط میخواستم برم.1ماه با نامزد دومم رفت و امد کردم بعد عقد کردیم و قرار عروسی گذاشته شد.پدرم روز عقدم گفت اگه بی حجاب شدی دیگه پا توی خونه من نمیذاری من پدرت نیستم.اخه واقعا چرا یه پدر باید با دخترش که اینجوری ضربه خورده رفتار کنه. از شانس بد من پسره بهم خیانت کرد بازم نمیخواستم جدا شم ازش ولی دیگه بحثا خانوادکی شد پدرم گفت یا ما یا اون من بازم توی دوراهی بودم اما پسره جا زد اون دیگه نخواست چون عاشقم نبود اما من بودم توافقی طلاق گرفتم.من سال 96 طلاق گرفتم تا الان حالا همش تهدید که چرا شب یه وقتایی دیر میای دیر ساعت 12 شبه.بازم به سازشون بودم اما الان دیگه بردیم.با یه پسری هم اشنا شدم دوسش دارم دیگه دلم میخواد برای خودم زندگی کنم نمیذارن همش باید بازم جواب پس بدم همش باید دعوا دارم توی خونه با مادرم با پدرم .پدرم مدام تهدید میکنه اگه بخوای دیر بیای یا منو میکشه یا خودشو.من حرفم اینه از 20 سالگی زندگی نکردم الان 26 سالمه حق ندارمممم دیگه برای خودم زندگی کنم تا کی باید بازم به سازشون باشم ازشون خسته شدم اصلا دلم نمیخواد هیجا باهاشون برم .باعث افتخارمن هم مادرم هم بابام اما افکارامون نمیخونه باهم منو هم خسته کردن.الان میخوام با این پسری که هستم وقتمو بگذرونم هی سد راهم میشه مادرم هی میگه چرا پس نمیگی بیاد جلو بهش میگم مادر من 4 ماهه که باهاشم دارم باهاش مشاوره میرم چرا عجله میکنی.الان همشون باهام لج شدن چون دیگه توی روشون واسادم میگم میخوام اونی که باشه زندگیم که خودم میخوام.بخدا هروقت که میخوام برم بیرون استرس برگشت به خونه دارم که حالا به بابام بگم کجا بودم.زندگیم همش استرسه شدم یه ادم عصبی استرسی
پاسخ داده شده اوت 11, 2019 توسط بی نام
از بچگیم پدرم منو از همه جا محدود میکرد هیجا اجازه نداشتم برم،از نظر حجابی با پدرم همیشه ئچار مشکل بودم پدر من تنها پسر توی خانوادشون بود که که دنبال حجاب بود چون من هیچکدوم از فامیلام حجاب نداشتن.منو مجبور کرد چادر سر کنم،اجازه بیرون رفتن با دوستام نداشتم سوم دبیرستان بودم بخاطر یه مداد چشم خیلی کمرنگ کتم زد که چرا اینکارو انجام دادم. تصمیم گرفتم ازدواج کنم که از خونه فرار کنم هر خاستگاری برام میومد که بی حجاب بود میخواستم قبول کنم. ولی بابام قبول نمیکرد یا خاستگارام مومن بودن از 18 سالگی خاستگار برام میومد.تا اینکه یه خاستگار اومد بابام ازش خوشش اومد اما من اصلا دوسش نداشتم چون اصلا اونی که من میخواستم نبود ولی پدرم اجبار کرد که خوبه توی روز خاستگاری به پسره گفت از لحاظ حجابی اگه بیشترش کن اما کمترش نکن.پسره هم از بابام دیونه تر نمیتونستم تحملش کنم ولی به زور برنامه عقد رو زود گذاشتن منو عقد کردن اما من واقعا نمیخواستم برای همین به پسره گفتم از من جدا شو منو به زور به تو دادن به بابام گفتم نمیخوامش طلاق میخوام کتکم زد گفت یا باید بمیری یا زندگی کنی ما طلاق نداریم. به هر بدبختی ازش طلاق گرقتم.گیرای بابام بیشتر شد کجا میری چرا دیر میای چرا موهات بیرونه چرا لباسات مناسب نیست.من 20 سالم بود عقد کردم یک ماه نشد عقدم که جدا شدم 2 سال بعد یکی از دوستان برادرم منو خاستکاری کرد من فقط کور شدم شرایط حجابیشون رو باز بودن خانوادشو که دیدم چشامو بستم گفتم میخوامش.اصلا دلم نمیخواست توی اون خونه باشم فقط میخواستم برم.1ماه با نامزد دومم رفت و امد کردم بعد عقد کردیم و قرار عروسی گذاشته شد.پدرم روز عقدم گفت اگه بی حجاب شدی دیگه پا توی خونه من نمیذاری من پدرت نیستم.اخه واقعا چرا یه پدر باید با دخترش که اینجوری ضربه خورده رفتار کنه. از شانس بد من پسره بهم خیانت کرد بازم نمیخواستم جدا شم ازش ولی دیگه بحثا خانوادکی شد پدرم گفت یا ما یا اون من بازم توی دوراهی بودم اما پسره جا زد اون دیگه نخواست چون عاشقم نبود اما من بودم توافقی طلاق گرفتم.من سال 96 طلاق گرفتم تا الان حالا همش تهدید که چرا شب یه وقتایی دیر میای دیر ساعت 12 شبه.بازم به سازشون بودم اما الان دیگه بردیم.با یه پسری هم اشنا شدم دوسش دارم دیگه دلم میخواد برای خودم زندگی کنم نمیذارن همش باید بازم جواب پس بدم همش باید دعوا دارم توی خونه با مادرم با پدرم .پدرم مدام تهدید میکنه اگه بخوای دیر بیای یا منو میکشه یا خودشو.من حرفم اینه از 20 سالگی زندگی نکردم الان 26 سالمه حق ندارمممم دیگه برای خودم زندگی کنم تا کی باید بازم به سازشون باشم ازشون خسته شدم اصلا دلم نمیخواد هیجا باهاشون برم .باعث افتخارمن هم مادرم هم بابام اما افکارامون نمیخونه باهم منو هم خسته کردن.الان میخوام با این پسری که هستم وقتمو بگذرونم هی سد راهم میشه مادرم هی میگه چرا پس نمیگی بیاد جلو بهش میگم مادر من 4 ماهه که باهاشم دارم باهاش مشاوره میرم چرا عجله میکنی.الان همشون باهام لج شدن چون دیگه توی روشون واسادم میگم میخوام اونی که باشه زندگیم که خودم میخوام.بخدا هروقت که میخوام برم بیرون استرس برگشت به خونه دارم که حالا به بابام بگم کجا بودم.زندگیم همش استرسه شدم یه ادم عصبی استرسی
پاسخ داده شده اوت 11, 2019 توسط zahra.dehghan حرفه ای (88,840 امتیاز)
دوست عزیز در این مورد دقت کنید که نیازهای شما قابل درک می باشد اما بهتر است ایندفعه بر اساس رفتارهای هیجانی تصمیم گیری نکنید . شما برای فرار از خانه پدرتان وارد زندگی های بدون شناختی شده اید که آسیب زیادی برای شما می تواند به همراه داشته باشد .

بهتر است برای اینکه بتوانید در آینده از حمایت خانواده برخوردار باشید در کنار احترام گذاشتن به اعتقادات و باورهای خودتان سعی کنید هنجارهای خانوادگی را نیز بیشتر رعایت کنید چون در این حالت آرامش بیشتری خواهید داشت .

در زمان فعلی شما یک زن مطلقه می باشد و امکان سوء استفاده از شما وجود دارد و بهتر است بیشتر به رفتارهای طرف مقابلتان دقت کنید.

1. چند مدت سات این آقا را می شناسید؟

2. ایشان چند سال دارند؟

3. ایشان بیان کرده اند که هدفشان ازدواج می باشد؟

4. بین شما رابه جنسی وجود دارد؟

5. معیارهای شما برای انتخاب این آقا چه ویژگی های می باشد؟

6. در حال مشاوره می باشید؟
دارای دیدگاه اوت 11, 2019 توسط raha_zk ممتاز (140 امتیاز)
1-چهار ماه که همیشه در کنارش هستم حتی اولین سفر مجردی زندگیم رو کنارش تجربه کردم
2- 27 سال
3-بله حتی با مادرم هم صحبت کرده فقط زمان خواسته تا یکم جمع و جور کنه کاراشو
4-بله
5- صداقت داره بهم ثابت شده،بهم احترام میذاره به خواسته هام،همیشه دنبال خوشخال کردن منه،مهمترین عاملی که خیلی دوسش دارم اینه همیشه درباره مشکلات حرف میزنه تا حلش کنیم،به اندازه ایراد میگیره یعنی زورگو نیست،پا به پام میاد توی همه شرایط من واقعا خیلی اذیتش کردم به جرات میتونم بگم خیلی دوسم داره از خودم بیشتر دوس داره همه اوقاتشو با من بگذرونه-حتی خانوادش به جز پدر میدونن قراره باهم ازدواج کنیم به نظرم پهنای مثبتش زیاده فقط دروغ میشنوه خیلی بد عصبی میشه و بسار پسر غدی هست اصلا دوس نداره کسی برای ارتباط ما تصمیم بگیره.من در کنارش خیلی ارامش دارم در حال حاضر نمیدونم غلطه یا درست اما با گارد گرفتن خانوادم دارم جریح تر میشم که زودتر ازونجا برم و این پسری که باهاشم فهمیده و از این موضوع ناراحته مدام داره مجابم میکنه باید مسائل رو حل کنی فرار کار درستی نی.اما من واقعا دست خودم نی چون خیلی از لحاظ روحی داغونم
6-بله به پیشنهاد خودش داریم میریم حتی جزه های مشاوره ازدواج هم داریم میخونیم
پاسخ داده شده اوت 11, 2019 توسط raha_zk ممتاز (140 امتیاز)
1-چهار ماه که همیشه در کنارش هستم حتی اولین سفر مجردی زندگیم رو کنارش تجربه کردم
2- 27 سال
3-بله حتی با مادرم هم صحبت کرده فقط زمان خواسته تا یکم جمع و جور کنه کاراشو
4-بله
5- صداقت داره بهم ثابت شده،بهم احترام میذاره به خواسته هام،همیشه دنبال خوشخال کردن منه،مهمترین عاملی که خیلی دوسش دارم اینه همیشه درباره مشکلات حرف میزنه تا حلش کنیم،به اندازه ایراد میگیره یعنی زورگو نیست،پا به پام میاد توی همه شرایط من واقعا خیلی اذیتش کردم به جرات میتونم بگم خیلی دوسم داره از خودم بیشتر دوس داره همه اوقاتشو با من بگذرونه-حتی خانوادش به جز پدر میدونن قراره باهم ازدواج کنیم به نظرم پهنای مثبتش زیاده فقط دروغ میشنوه خیلی بد عصبی میشه و بسار پسر غدی هست اصلا دوس نداره کسی برای ارتباط ما تصمیم بگیره.من در کنارش خیلی ارامش دارم در حال حاضر نمیدونم غلطه یا درست اما با گارد گرفتن خانوادم دارم جریح تر میشم که زودتر ازونجا برم و این پسری که باهاشم فهمیده و از این موضوع ناراحته مدام داره مجابم میکنه باید مسائل رو حل کنی فرار کار درستی نی.اما من واقعا دست خودم نی چون خیلی از لحاظ روحی داغونم
6-بله به پیشنهاد خودش داریم میریم حتی جزه های مشاوره ازدواج هم داریم میخونیم
پاسخ داده شده اوت 11, 2019 توسط zahra.dehghan حرفه ای (88,840 امتیاز)
در این مورد بهتر است رابطه جنسی خود را قطع کنید و کاهش بدهید و در کنار ان سعی کنید میزان رفت و امدهای خود را کنترل بیشتری کنید تا دیدگاه اشتباهی در مورد هریک از شما در خانواده ها شکل نگیرد و در کنار آن با طی کردن پروسه مشاوره پیش از ازدواج در این مسیر گام بردارید.

دقت کنید که بر مبنای شناخت ، تحقیق و مشورت با خانواده و مشاوره پیش از ازدواج تصمیم گیری کنید اگر بخواهید بازهم برای مبارزه با خانواده وارد یک رابطه شوید ممکن است مسیر اشتباهی را طی کنید پس بهتر است سعی کنید آرامش خودتان را حفظ کنید و تا حدودی به هنجارهای انها نیز احترام بگذارید تا آزادی شما در میزان لازم مورد احترام قرار گیرد.
به مشاوره آنلاین روانشناسی خوش آمدید، مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران و مشاوران مجرب و منتخب کانون مشاوران. مطالب با مضامین توهین آمیز به ادیان، دین اسلام و عقاید و استفاده از کلمات رکیک را گزارش دهید تا حذف شود.
مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

17,054 سوال

27,809 پاسخ

29,372 دیدگاه

2,379 کاربر

سوالات مشابه
8 پاسخ 2,000 بازدید
سوال شده اکتبر 16, 2022 در مشاوره رایگان فردی توسط بی نام
...