سلام مدتی هست احساس میکنم دیگه از زندگی راضی نیستم از همه آدمای دور و برم بدم میاد حتی از خودمم هم بدم میاد فقط چیزهای منفی رو میبینم یه زمانی فکر میکردم بهترین همسر دنیا نصیبم شده ولی الان احساس میکنم حماقت کردم که باهاش ازدواج کردم احساس میکنم دیگه کسی دوستم نداره و خیلی تنها هستم تو جمع مهمانیا اصلا کسی بهم توجه نمی کنه این شرایط در گذشته دور هم وجود داشت شاید دوران مجردی ولی از آنجایی که چشمام فقط منفی هارو میبینه الان متوجه شدم طبقه اجتماعی پایینی دارم و کسی برایم ارزش قایل نیست دلم میخاد از این وضعیت دربیام نمی دونم کلید موفقیت تو این شرایط چیه حالم اصلا خوب نیست روزی نیست گریه نکنم مخصوصا شبا قبل خواب خیلی دوست دارم بمیرم و زندگیم پایان بیابد