درود
من با یک آقایی قصد ازدواج دارم و خانواده ها در جریان رابطه ما هستند اما به دلیل مشکلات مالی آقا کمی دست نگه داشته ایم.
اما شرایط مالی اش بهتر که نشد هیچ بدتر هم شد. من هم خسته شدم و شروع کردم به غر زدن و از آنجایی که نزدیک عادت ماهانه ام بود کمی بیش از حد عصبانی شدم و گفتم باید این رابطه تمام شود البته او هم عصبانی شد. به واقع نامزدم پسر خیلی خوب، با وفا و مهربانی است. برایم زمان زیادی صرف می کند و هوایم را دارد چون من هم پدر و مادرم را از دست داده ام. حالا پس از پنج روز دل تنگ شدم و فکر می کنم این رابطه خوبی است و فقط مشکلات مالی به ما فشار آورده است. اما نمی خواهم من در آشتی کردن پیش قدم شوم چون آن وقت فکر می کند که حق با او بوده و برای حل مشکلات مالی شاید تلاشی نکند. لطفا راهنمایی ام کنید.