سلام دختری ۲۲ ساله هستم.من دو روز پیش برام خاستگار اومد.ایشون شرایط خوبی داره وچون قبلا منو اتفاقی دیدن و پرس و جو کردن اومدن خاستگاریم..خانواده * من خیلی ابرومند هستن و چون از من و خانوادم مطعمن بودن اومدن خاستگاری..وقتی باهم صحبت کردیم گفتن که تابحال اصلا دوست دختر نداشته و من اولین نفری هستم که باهاش حرف میزنه.کاملا **** بود..اما مشکلی ک پیش اومد من قبلا دوست پسر داشتم و اشتباه کردم.یکسالی هست ک قطع رابطه کردم و همه چی تموم شده، ازم پرسید باهات **** بودم توام **** باش تابحال باکسی دوست بودی؟ منم نتونستم مخفی کنم با تمام ترسی ک داشتم گفتم اره فقط با یه نفر دوست بودم الانم تموم شده همه چی ..کلا ریخت بهم و ناراحت شد،بهم میگه توی دو راهی مونده .اون خودش منو دیده و عاشقم شده اومده خاستگاریم و حالا چیزیکه من بهش گفتم کلا نظرش نسبت به من تغییر کرده..نتونستم بهش دروغ بگم دختری نیسم ک کسیو گول بزنم..اخرشم ک رفت شمارمو گرفت گفت باید فکرکنم بهم خبر میده..خودمم الان پشیمونم چرا بهش راستشو گفتم کاش پنهان میکردم چون ابروی خودم و خانوادمو بردم زیر سوال..حالا از ابروی خودم و خانوادم میترسم.دیشب که باهاش حرف زدم از طریق پیامک برای اینکه قضیه رو یه جوری جمع و جور کنم که دیدش نسبت به من و خانوادم تغییر کنه بهش گفتم که حرفام دروغ بوده و میخاستم امتحانش کنم که ببینم چقدر ظرفیت شنیدن حقیقتو داره.گفت نمیتونم باور کنم فقط زمانی باور میکنم که دست بزاری رو قران و قسم بخوری منم قبول کردم...حالا چکار کنم ؟؟ من اجازه اینو دارم که قسم دروغ بخورم یا نه؟؟ ابروی خودم و خانوادم وسطه ..من چکارکنم؟؟ خیلی پشیمونم ک راستشو گفتم باید پنهان میکردم اما بازم ترسیدم ک پنهان کنم..راهنمایی کنید دقیقا چکارکنم؟؟ این اجازه رو دارم ک در دین اسلام قسم دروغ بخورم برای حفظ آبرو؟؟