سلا مدت هاست با اقایی اشنا شدم که این اشنایی طوری بود که فقط همدیگه رو می دیدیم و حتی حرف زیادی هم با هم نمی زدیم تا اینکه یه روز اون اقا جلو امد و ابراز دلتنگی و علاقه کرد و خواستگاری و من به شوخی انداختم و جواب درستی ندادم بعد از اون هر بار که میبینتم فقط بهم نگاه می کنه طوری که معذب می شم و همه متوجه علاقه * ایشون به من شدن چون خیلی زیاد بهم نگاه میکنه
من تقریبا ۲۰ ساله ام و اون اقا ۳۶ ساله و من تقریبا مذهبی هستم و تا به حال با هیچ مردی ارتباطی نداشتم و دست هیچ مردی بهم نخورده اما اون اقا با دختران بسیاری دوست بوده و با هاشون ارتباط جنسی داشته و وقتی این موضوع رو بهش گفتم در جواب گفت من زنی می خوام که نجیب باشه و سالم و با اینکه با دخترای بد حجاب و بی قید و بندی بوده اما وقتی مردی سمت من بیاد حتی برای پرسیدن یه سوال کوتاه فورا میاد جلو و غیرتی میشه و حتی بار حواسم نبودشالم باز شده بود و گردنم معلوم بود فورا اومد جلو و بهم تذکر داد مه اگه یقه ات رو نبدی خودم می بندم اما به لحاظ مهربانی و وضعیت مالی خیلی خوبه و من احساس می کنم با وجود اینکه خیلی باهم فرق داریم دوسش دارم و خانواده * اون اقا منو خیلی دوست دارن و می خوان عروسشون بشم اماخانواده * من به شدت مخالفن می گم نه از لحاظ سن نه از لحاظ اعتقادی بهم نمی خورید
حالا دو تا سوال دارم اول اینکه علت اینکه برا من غیرتیه اما برا بقیه * دخترایی که باهاشون بوده غیرتی نیست چیه؟
۲ ایا درستهکه اگه دوسش دارم بهش جواب مثبت بدم؟
اصلا نمی تونم بفهمم دوسش دارم یا بهش وابسته شدم کمکم کنید لطفا