من 41 سالمه و شوهرم 61 سال. ما20 ساله ازدواج کردیم. ما عاشق هم شدیم و با مخالفتهای خانوادهها باهم ازدواج کردیم، بچه نداریم، بعد از ازدواج هم آمدیم شمال زندگی میکنیم، الان 14 سال میشه که سکس نداریم.. من واقعاً داغونم.. البته شوهرم فشار خون داره و قرص میخوره و همش بهانه اش اینه که قرص ها باعث کاهش جنسیش شده، ولی حتی حاضر نیست بغل یا بوسم کنه، هربار دلم میخواد توی بغلش باشم مثل قبلآ که ساعتها توی بغلش بودم و حرف میزدیم، وقتی طاقتم تموم میشه میرم بغلش میکنم، سریع یه بهانه میاره که خودشو دور کنه، میدونم رابطه جنسی داره، اینو مطمئنم، چون چندین بار توی جیب لباسهایش قرص سیدنافیل دیدم اون هم وقتی از بیرون میاد.. وقتی خونه هست یه لحظه موبایلش رو از خودش دور نمیکنه، حتی میخوابه موبایلش میذاره توی جیب شلوار پیژامه بعد میخوابه.. ولی وقتی میره بیرون بهش زنگ بزنم محاله جواب بده و میگه موبایلش توی ماشین جا گذاشته. هر شب تا دیر وقت یعنی 5 صبح میاد خونه، چهارشنبه 4بعد از ظهر رفت بیرون تمام شب گوشی جواب نداد بعد هم منو رد تماس کرد تا تمام روز پنجشنبه، آخر سر زنگ زدم به یکی که گاهی با هم میرن ماهیگیری که ببینم خبری داره؟ که اون هم نمیدونست خلاصه جمعه 6 صبح آمد خونه... میگم کجا بودی؟ جواب میده: دنبال کار و پول در آوردن... دیگه تحمل ندارم از یه طرف هم میگه محاله طلاق بگيريم دوست دارم،از یه طرف هم پدرم آمده پیش ما زندگی میکنه نمیخوام ناراحت بشه چون قلبش عمل کرده،... خیلی خستم، دیگه مغژم کار نمیکنه. پدرم هم تعجب کرده که شوهرم از شب تا صبح کجاست؟ چند بار بهم گفته : نکنه شوهرت رابطه دیگه داره که نمیاد خونه؟ من هم گفتم اینجا شهر کوچکی هست هر کاری بکنی گندش در میاد، از این کارها نمیکنه! ولی میدونم که رابطه داره، چون نسبت به من کوچکترین تمایلی نداره و اصلا براش مهم نیستم... نمیدونم چکار کنم؟