رابطه دوستی دو ساله

Question

من مدت دو سال هست با * پسر ۲۵ ساله دوستم. اوایل علاقه ای بهش نداشتم و سعی میکردم غیرمستقیم این رو بهش بفهمونم. برای همین هرازگاهی حرف رابطه قبلیم رو میزدم تا از من سرد بشه و بره. اما نرفت. رفته رفته من ب ایشون علاقه پیدا کردم. و حالا میگه تو دل منو شکستی و من نمیتونم ادامه بدم بعلاوه اینکه اخلاقمون هم جور نیس و تو منو زیر ذره بین گرفتی ما نمیتونیم زندگی خوبی بسازیم. الان رابطه ما در حال اتمامه اما ایشون میگن ن میتونم برم ن میتونم بمونم. با توجه ب علاقه * شدیدی ک نسبت بمن داشتن و هنوزم حس میکنم ک دارن توان خدافظی ندارن هربار همو میبینیم گریه میکنه و میگ نمیتونم برم اما باهم جور نیستیم چاره ندارم. بهش میگم بیا بریم پیش مشاوره تا مشکلمون حل بشه نمیاد. چیکار کنم؟

Answer 1

شکل رابطه شما دونفر کاملا مشخص است: رابطه ای از سر تنهایی و بلاتکلیفی

هنوز هم بلاتکلیف هستید

دو سال شما سعی کردید بهش بفهمونید که بهش علاقه ای ندارید. اما نرفت. چون تنها بود و جز شما کسی رو نداشت و در نتیجه از اول وابسته شده بود.

حالا شما هم مقداری وابستگی پیدا کردید و کمی دلتون سوخته

ایشون هم فهمیده که به درد هم نمیخورید و فهمیده که وقت رفتن رسیده ولی مثل یه بچه گریه میکنه و ننه من غریبم بازی در میاره.

چون شجاعت رفتن را نداره. چون به شدت احساس تنهایی میکند.

به هر حال شما باید خودتون را و هم ایشون را از بلاتکلیفی در بیاورید. صرفا دو سال تماس داشتن و دوست بودن دلیل بر رابطه موفق نیست بلکه برعکس تردید و بلاتکلیفی و بازی دادن همدیگر در این رابطه مشخص است. شما باید از ابتدا این عدم علاقه را مطرح و خداحافظی میکردید. اما تعلل کردید. چون دوست نداشتید این رابطه را از دست بدهید. در نتیجه طرف مقابل را بازی گرفتید. به طور مستقیم او را پس نزدید تا رابطه از سمت شما تمام نشود اما به طریقی هر بار سعی کردید او را ناراحت کنید تا او برود. یعنی شجاعت رفتن نداشتید.

حالا اما نیاز به مشاور ندارید. همین حرف ها را به ا و بزنید و عدم علاقه و علت دل شکستن را بگویید و عذرخواهی و دلجویی کنید. ضمنا مطرح کنید که ایشان هم به نتیجه رسیده که به درد هم نمیخورید و بعد از شما با فرد بهتری آشنا خواهد شد. شجاعت رفتن و تنها نماندن را به ایشان بدهید. و خودتان هم قاطع عمل کنید و رابطه را به پایان ببرید.

در صورتی که حل نشد و نتوانستید، خودتان به مشاوره بروید تا از بلاتکلیفی خارج شوید. مشکل گریه ایشان مربوط به خودشان است و شما میتوانید فقط مقداری راهنمایی کنید. اما ماندن در رابطه یعنی خودتان هم گیر دارید و بلاتکلیفید. پس اول مشکل خودتان را حل کنید.