سلام
برادرم ۲۱ساله ست وازنظر اعتقادی بااعتقاد خانواده ما درتضاده یعنی اینکه میگه نماز رووقتی باید بخونی که دلت خواست باخداحرف بزنه و لازم نیس هربارخونده بشه،بهترین دین انسانیته،شراب خوردن هیچ اشکالی نداره،هرکی هرکاری دلش بخواد انجام بده و همه باید به اعتقاد هم احترامبزاریم...حتی ادعامیکنه که مخالف انقلابه و انقلاب اوضاع کشور رو اینجوری کرده وازین حرفا.درصورتی که من و پدرمادرم مذهبی وانقلابی هستیم،از پدرم چشم میزنه و جلو پدرم نمازشو میخونه ولی اگه پدرم نباشه اهمیتی نمیده وحتی مورد بوده که شراب هم خورده وسیگارهم گهگاهی میکشه.من ومادرم رو خیلی ازین مسائل اذیت میکنه.بحث کردن باهاشم فایده ای نداره ومیگه من اینم عوض نمیشم،بااین جوون باید چیکار کرد؟