من یک خانم 35 سالمه. بعد 5 سال زندگی و یک فرزند باتوجه به بیماری روان همسرم ازش جدا شدم. الان دو ساله که با پسرم جدا زندگی میکنم. همه شور و هیجان زندگی در من مرده. انگیزه م برای رشد در هر جهتی از بین رفته. از تنهایی رنج میبرم. احساس نیاز جنسی اذیتم میکنه. نمی تونم با پسرم بازی کنم و اون همه ایده ها و اهدافی که بری رشد و تربیتش داشتم رو اجرا کنم. مثل یک مرده متحرک شدم که فقط برای تامین زندگی سر کار میرم . دلم به شدت تنگه .