سلام
من یه دختر ۱۸ سالم و تنها فرزند خانوادم.امسال پشت کنکوری هستم.توی خونه * ما این اواخر مخصوصا خیلی بحث هایی عجیبی بین پدر و مادرم هست.پدرم اخلاق های عجیبی داره.راستش با اینکه من ۱۸ سالمه اما هنوزم از دید پدرم بچه محسوب میشم و اجازه * دخالت آنچنانی ندارم.برای همینم چیزایی که میگم برداشت های خودم از شرایط خونمونه و من توی متن اصلی مشکلات و وسط صحنه نیستم.مادر من یه خانم سادست درست عین مادر های ایرانی.هر روز آشپزی میکنه ، تا حد توانش خونه رو تموم نگه میداره و همه چیز رو خیلی آسون میگیره و سریع سازش پیدا میکنه اما پدرم یکم بد خلقه.البته جلوی من زیاد نمایان نمیکنه اما مثلا خودشو میگیره و بهونه های مختلفی میاره و مثلا غذایی که مامانم پخته رو نمیخوره و با چیزهایی که برای خودش دلایل خوبی محسوب میشن بهونه میاره و روی روح و روان من و مادرم تاثیر میزاره.منم بعد از دیدن ناراحتی مامانم ناراحت میشم و اصلا نمیتونم درست درس بخونم اونم توی این سال مهم.مامانم مایله که بره چون دیگه حوصله نداره و هر بار سر این موضوعات بهش فشار میاد.منم میدونم حق داره اما از طرفیم دلم برای بابام میسوزه.میدونم اونم حتما مشکلاتی داشته و داره که اینطوری رفتار میکنه.به عنوان تک بچه حس میکنم همه چی به دوش منه.
تو رو خدا راهنماییم کنین.راهکار درست چیه؟