سلام و عرض ادب
خانمی 33 ساله و مجرد هستم. تابحال ازدواج نکرده ام. مقطع کارشناسی ارشد مدیریت تحصیل میکنم که فقط پایان نامه ام مانده. سال گذشته در دانشگاه با آقایی آشنا شدم که دو سال از من کوچکتر هستند و به ایشان علاقه مند شدم.از احساسم چیزی به ایشان نگفتم و کاملا یکطرفه بود. حتی باهم در حد سلام علیک هم ارتباط نداشتیم و من احساسم را در درونم مخفی کرده بودم. ترم آخر اردیبهشت ماه امسال بود که به طور اتفاقی پروژه های همزمان داشتیم و این موضوع باعث شد به ایشان پیام بدهم. متوجه شدم که متاهل هستند و همسرشان باردار است. ایشان فرد باایمان و مقیدی هستند. باایمان به معنی واقعی. نه متظاهر و حتی قبل از ازدواج هم با هیچ دختری رابطه نداشتند. من دختری هستم که از لحاظ زیبایی ظاهر چیزی کم ندارم. خانواده * تحصیل کرده و متوسط رو به بالایی دارم. من کارمند رسمی هستم و حقوقم از این آقا بیشتر است. ایشان کارمند قراردادی هستند و وضع مالی پایینی دارند.چهره * بسیار معمولی و ساده ای دارند. این مسائل را به این دلیل بیان کردم که سوء تعبیر نشود که من از جمال یا مال ایشان خوشم آمده است
بعد از چند روز چت کوتاه و درسی من احساسم را به ایشان گفتم. البته به علت ترس از موقعیت شغلی ام بلافاصله پاک کردم.
بعدها متوجه شدم ایشان فرد بسیار احساساتی هستند و تابحال همسرشان به ایشان ابراز احساساست نکرده است. کمی مساله رو باز می کنم. ایشون مدت 2 سال عقد بودند و بعد از آن ازدواج کردن . همسر ایشان که دختر دایی شان نیز هست به بیماری آرپی مبتلاست که بینایی ایشان حدود 25 درصد مانده. از اوایل ازدواج، مشکل شب کوری داشتند که متاسفانه در جلسه خواستگاری فقط بیان کردند که تنبلی چشم دارند و صادقانه برخورد نکردند.الان شش ماهی هست که پسرشان به دنیا آمده. مشکلات زندگی این آقا خیلی زیاده. یک طرفه بودن رابطه جنسی و سردی و بی احساس بودن خانم از یک طرف و نداشتن رابطه * جنسی در کل دوران بارداری و بعد از آن از طرف دیگر.
حتی خانم یکبار هم برای ایشان هدیه نخریده.
الان ایشان حدود دو ماهی هست که موضوع طلاق را مطرح کرده اند و با واکنش وحشتناک اطرافیان مواجه شده اند. که ما تو فامیل آبرو داریم. از ارث محرومت می کنیم. شیرمو حلالت نمیکنم و ...
تو باید با این دختر کور به زندگی ادامه بدی و اگه بعد از 5 سال درمانش نیومد میتونی بذاریش سالمندان و...
در حالیکه همسر ایشون به دلیل ضعف بینایی حتی قادر نیستن قطره داخل دهان بچه بریزند
مشکل اصلی ایشان بینایی همسرشان نیست بلکه سرد و بی احساس بودن خانم از روز اول زندگی و یک طرفه بودن رابطه و عدم اصلاح خانم دلیل اصلی تمایل آقا به جدایی است.
الان با خواندن این شرح حال، انگشت اتهام به سمت من که خانم هستم روانه می شود ومتهم به فروپاشی بنیان یک خانواده می شوم. درحالیکه اگر کمی در این ماجا دقیق شویم متوجه می شویم که اساس این زندگی از ابتدا اشتباه بوده و به گفته * خود آقا اگر شما وارد زندگی من نمیشدید با وضعیتی که داشتم نهایتا چند سال دیگر می توانستم دست و پنجه نرم کنم.
الان مشکل اصلی اینست که این آقا به طور جدی مساله طلاق را در هر دو خانواده مطرح کرده ولی خانواده ها به هیچ وجه راضی نیستند و فشار زیادی را به این آقا وارد میکنند. عملا روح و روان ایشان مشکل پیدا کرده و دنبال راه چاره ایم.
اگر ممکن است در این مورد راهنمایی بفرمایید.