سلام من دختری ۲۷ ساله ام نسبت به ازدواج خیلی بدبینم و سختگیر
من اصلا دوست ندارم در زندگی آیندم مشکل و ناسازگاری اساسی داشته باشم
اگر بناش به ازدواج ناموفق و یا زندگی پر دردسره اصلا نمی خوام هیچ وقت ازدواج کنم.
من در روابط با دوستام و همکارام تقریبا آدم محتاطی هستم زود اعتماد نمی کنم کلا درونگرام و فقط با عده * خیلی خاصی می تونم صمیمی بشم .
خواستگارام را ندید رد می کنم به خودم نمی تونم بقبولونم که آماده * زندگی هستم .نه به خودم اعتماد داشتم نه دیگران.
وقتی برای خودم ملاکای ازدواجمو مرور کردم و اولویت هام را دسته بندی می کردم می دیدم فرد مورد نظر من خیلی خاص باید باشه تا بتونه منو تحمل کنه باید علایق من براش قابل احترام باشه.از طرفی ویژگی هایی داشته باشه که برای من جذاب باشه .
تنها یک خواستگار با این ویژگی ها بهم تلفن زد از نظر سنی، تحصیلات ،شغل ، خانواده کاملا همونی بود که می خواستم . مادرشون برای دیدن من اومدند خیلی اخلاقشون به دل من نشست از نظر اعتقادات مذهبی ،سیاسی و اجتماعی کاملا با من هم سو بودند.وقتی در مورد شرایط من پرسیدند و شرایطشونو توضیح دادند خیلی از ابهامات من برطرف شد و تقریبا می تونم بگم ۹۰ درصد همون فردی بود که من می خواستم هر چند من آدم عجولی نیستم و باید برخورد بیشتری می داشتم که بتونم با قطعیت بگم اما نوع خانواده و تربیت خانوادگی شون در حدی بود که واقعا تضمین کننده باشد.همین ویژگی ها باعث شده بود تردید و دودلی همیشگی من از بین بره .منی که تا به امروز به آیندم بدبین بودن و از ازدواج متنفر بودم چند روزی حس کردم می تونم خوشبخت بشم .منم برای خدا مهم هستم که فردی منطبق با خواسته هام سر راهم قرار داده است .اما ایشون نه تنها دیگه نیومدند حتی تلفن هم نزدند که تصمیم و نظرشون را بگند.
چند هفته ای از این جریان گذشته و من بعد از این جریان ۴ خواستگار دیگه هم داشتم .اما هیچکدوم به این کاملی نبودند اونا را رد کردم مورد آخر تنها از نظر سن و تحصیلات خوب هستند اما من همچنان فکرم درگیر مورد قبلی است چون خیلی عالی بودند از طرفی می ترسم با این مورد معاشرت کنم و خوب باشند اما باز هم اونا منو نپسندند!اعتماد به نفسم از بین رفته از روزی که خواستگارم گذاشت و رفت فکر می کنم خیلی زشتم جذاب نیستم
!برای خیلی ها خواستگاری مسئله * جدی نیست اما من خیلی سختگیرم و حالت وسواس گونه برای هر انتخابیم دارم سر هر خواستگاری خود خوری می کنم
علاقم به خواستگار قبلی باعث شده تصمیم گیریم خیلی سخت تر بشه ته دلم امید برگشتنشو هم هنوز دارم نمی دونم چکار کنم نمی خوام متاهلیم از مجردیم بدتر باشه چیکار کنم که تصمیم گیری برام ساده تر شود؟.
ببخشید که طولانی شد