سلام من ۱۴ سالمه و یه برادر ۸ ساله دارم وقتی ۹-۱۰ سالم بود والدینمون طلاق گرفتن و اینکه اون یکی دوسال اول که اومده بودیم پیش خونه والدین بابام برادرم حدود۴ سالش بود و خب من اجازه میدادم به سینه هام دست بزنه و حالا یکم بخورشون و زیر پتو میزاشتم به واژنم دست بزنه شلوارمو میدادم پایین و برای اونم یکمی به آلتش دست میزدم فقط یکم چون خودم خیلی دوست نداشتم از اینم چندسال میگذره اولا خیلی سخت بود بهش فکر نکنم ولی الان دیگه برام فراموش اصلا بهش فکر نمیکنم و اگرم بکنم سعی میکنم فکرمو به جای دیگه مشغول کنم و الانم خب بهش فکر میکنم احساس بدی یا خوبی ندارم ولی یکم آزارم میده احساس میکنم گناه بزرگی کردم و الانم احساس میکنم اون خاطره ای که سینه هامو بهش میدادم تو ذهنش مونده بعضی وقتا میگه ممه هات چطوره اینا الانم نمیدونم برم پیش مشاور مذهبی مدرسمون یا نه آخه یه سه چهار بارم خودارضایی کردم ولی دیگه الان هیچی دیبگه برام مهم نیست فقط میخوام بهش فکر نکنم( هشتم هستم)