باسلام من دختری ۱۳ساله بودم که عاشق پسر همسایه مان شدم من به عشق اعتقادی نداشتم و دختر چادری و مذهبی هستم اونم همین طور دوروزاز مدرسه می گذشت خواستم برم مدرسه دیدمش داره می ره مدرسه چشمامون انگار به چشم هم گره خورد یه برقی توی چشماش حس می کردم داشت همین طور نگاهم می کرد که غرور دخترانم به هم اجازه نداد ببینمش با بداخلاقی به طرف دیگه ای نگاه کردم حالم بد بود قلبم داشت از تو جاش میومد بیرون نفسم بالا نمی اومد ازاون موقع همش توفکرشم هرشب گریه وزاری ولی از وقتی عاشقش شدم به خدا نزدیکتر شدم دلم می گیره باخدا حرف می زنم گریه می کنم قرآن می خونم خواستم فراموشش کنم ولی نمیشه چون یادیدمش یا اسمی ازش شنیدم یا یکی رو مثلش دیدم هربار می بینمش نگام می کنه ولی زود سرش ومی ندازه پایین اون قدر دوستش دارم که فکر کنم ازنگاهام این و فهمیده یه باردیدمش نگام کرد ولی بعد سرش و جوری انداخت پایین که انگار کسی رو ندیده ولی یه بار تو محرم من و دختر خالم داشتیم می رفتیم دنبال هیعت بادوستش من ودید زد به شون دوستش مو هاش ودرست کرد وخندید این کارش من ودیوونه کرد دوستم می گه اون می خواد بهت بفهمونه که جلوی جمع زایعه نگام کنه خودم خیلی توفکرشم چندبار از قرآن کمک گرفتم برگه ای که برداشتم رسیدن به هش بود نمی دونم چی کار کنم شما کمکم کن البته خود خداوند کمک می رسونه من الان ۱۴ ساله هستم فکر می کنم که اون هم ۱۶ ۱۷ساله باشد خانواده ما هردو مون مثل همن ولی ما نسبت به اون ها ثروت بیشتری داریم ولی من همه جور پاش وایسادم تا آخر عمرم حتی توی اون دنیا برایش آرزوی خوشبختی می کنم که اگر کسی را خیلی دوست دارد به او برسد نمی خوام از زندگی با من رنج ببر ولی یه حسی به هم می گه اونم خیلی دوسم داره اون وقتی نگاهش به نگام می افته سرش و می ندازه پایین وقتی حواسم نیست نگام می کنه بعد دوباره سرش رو می ندازه پایین تو را به خدا زودتر بهم بگید چی کار کنم.چرا اینقدر دیر جواب می دید علتش چیه خوب مذهبی روهم جواب بدید خواهشن من سه روز منتظرم ولی خبری نیست کسایی که دیرتر از من سوال پرسیدن و بهشون جواب دادین تورا به خدا جوابم و بدیددیگه از دنیا سیر شدم