سلام.
من با دختری 24 ساله رابطه دوستانه داشتم با هم خوب بودیم و میگفتیم و میخندیدیم و به هم خیلی خوش می گذشت. نزدیک 5 ماهه با هم بودیم. این اواخر همش می گفت بیا خواستگاریم. یا میگفت بزار به خونوادم معرفیت کنم. منم می گفتم شرایطم خوب نیست و دو سالی طول میکشه. یا می گفت یه خواستگاری دارم فلان طوره. بعد این اواخر خیلی اصرار میکرد منم گفتم نه فعلا شرایطم خوب نیست. قبلنا هم می گفت اگه دو سال به پات بمونم میای منم چیزی نگفتم. بعد چند روز گفت که یکی هست آشنای خونوادگیمونه میخواد بیاد خواستگاریم و من کمی ناراحت شدم و برگشت یه جوری خواست منو حرص بده یا حرف واقعیش بود گفت که من اینو خیلی وقته میشناسم و خیلی وقته به این موضوع فکر می کنم(ازدواج با اون شخص) بعد خیلی عکس ازش دارم و اگه خوشم بیاد ازش باهاش ازدواج می کنم. خونوادشو دوس دارم و این حرفا. الان سوالی که برام هست اینه که اگه این دختر به ازدواج با اون آدم فکر می کرد پس چرا میخواست به پای من دوسال بمونه. بعد یه بارم بهم گفت تا عید میخوام ازدواج کنم. و نمی خوام موردایی که برام به وجود میاد رو از دست بدم. یه جور احساس می کنم میخواد منو راضی به ازدواج کنه. ممکنه دخترا از این ترفندا بزنن. چون که دخترا زیاد میگن یه خواستگار دارم فلان طوره. اینم بگم که من خیلی دوسش داشتم. اونم اینو میدونست و قبلنا چنبار که یه روزه دعوا کرده بودیم میگفت اگه چند روز دعوا کنیم و من نباشم چجوری میشی. ممنون خواهرا و برادرا