سلام توروخداکمکم کنید من [۲/۱۲، ۱۵:۴۵] رمضانی: 23سالمه. تحصیلات:دیپلم، یک سال ونیم ک عقد کردم
خونواده همسرم توقع دارن ک من خیلی تو خونشون کار کنم وهمسرم بهشون پول بده درصورتی ک ما خودمون از نظر مالی مشکل داریم.
دوتا خواهرش و مادرش جلوی خود من بهم بی احترامی میکنن حرفای میزنن ک من ناراحت میشم ولی من سکوت میکنم چیزی نمیگم ولی همسرم با خواهرش دعواش میشه
من اصلا دوست ندارم خونشون برم ولی همسرم منو ب زور میبره و میگه تو باید قوی باشی و کم نیاری. وقتی میخوان برن بیرون ماخونشون نشستیم وسایلاسون جمع میکنن میزن تفریح اصلا نمیگن شماهم بیاین یا وقتی یه چیزی میخورن ب ما تعارف نمیکنن اصلا ب من زنگ نمیزنن حالمو بپرسم یا دعوتم کنن خونشون. دوبار ما باخالش رفتیم بیرون ب خالش گفته بودن جای هم با اینا میرین ک ما ندانیم.یبارم ک رفتم شیراز باخبر شدن فردا صبح زود اونا هم رفتن شیراز.اولشم ک اومدن خواستگاری باباش گف من زمین دارم میخوام بد مش ولی نداد ک ما بعدش برای خرید خونه خیلی اذیت شدیم.و پدرومادر خودمم ناراحتن و میگن اونجا نرو میگن چرا دعوتت نمیکنن چرا رسم ورسومات بجا نمیارن .درضمن با این ک مشکل مالی داریم ولی همسرم ب خونوادش پول میده و وقتی بهش میگم ب من بیشتر پول بده یا منو ببر مسافرت عصبانی میشه میگه من پول ندارم کلی قسط دارم تو پول بیشتر از من میخوای. درصورتی ک پدرش حقوق داره و هیچ نیازی ب پول نداره
[۲/۱۲، ۱۵:۵۲] رمضانی: بله همسرم خیلی خوش اخلاقه مهربونه ومنو خیلی دوست داره