من و شوهرم اینترنتی اشنا شدیم. بعد از دوماه عقد و بعد از شش ماه ازدواج کردیم. شوهرم دور از خانواده و در شهر شیراز زندگی میکنه. وقتی رفته بودیم شهرشون، اونجا کلا پیش دوستاش بود و منو تنها توی خانه مادرش گذاشته بود. وقتی شکایت کردم با من قهر کرد. تا 8ماه. و در این مدت به من حتی نزدیک هم نشد و گفت دوستت ندارم و میخوام جدا بشویم و گفتاشتباه کرده ازدواج کرده و گفت اگر کاری برایم میکند از روی احساس وظیفه است و اصلا احساسی به من ندارد و گفت به پدرت بگو. پدرم که با او صحبت کرد آشتی کرد. اما از ان تاریخ تا الان به من نگفته دوستت دارم. ضمنا بچه هم میگوید اصلا نمیخواهم و الان بعد از 2سال زندگی مشترک هنوز راضی نشده است. قابل ذکر است من و شوهرم هر دو 37 سال داریم.
در کارهای خانه کمک میکند. من را دکتر میبرد. و شاید هر دوماه یکبار به من دست میزند.
اما من فقط به این فکر میکنم که او گفته دوستم ندارد و ممکن است هر لحظه از من جدا شود.
از ترس این فکر دارم دیوانه میشوم.
ایا من را واقعا دوست ندارد؟ چگونه با او باید رفتار کنم؟