سلام وقت بخیر من دختر کوچیک خونوادم و * خواهر بزرگتر سی ساله دارم که هنوز ازدواج نکرده متاسفانه خواهرم * سری مشکلات با من داره و معمولا همیشهباهام قهره حتی با مادرمم سر من همیشه قهره خواهرم فوق لیسانس هنوز کارمند نشده اما من لیسانس دارم و ب تازگی استخدام هم شدم همیشه خواهرم به مادرممیکه اونو فدای من کردن در صورتی حتی مادرم ب من هیچوقت جلو خواهرم محبتی نمیکنه که مبادا حسودی کنه همیشه از بچگی همینجور بوده در هرصورت خواهر ازیک ماه بیست روزش کم کم قهره با منو مادرم گاهی اوقات خودزنی هم میکنه موردای ازدواجی هم ک براش اومدن متاسفانه خوب نبودن که باهاشون ازدواج کنه برامنماولینباری ک چندین سال پیش خواستگار اومد ناراحت شد الان من ۲۶ سالمه و ب پسری علاقمندم میخواد بیاد خواستگاریم از همه لحاظ به هم میخوریم همکارمه امانمیدونم چه جوری این مساله رو مطرح کنم تو خونه پدرم قبلا خیلی رو ازدواج اینکه کوچیکه زودتر ازدواج کنه حساس بود الانو نمیدونم ک من دیگه ۲۶ سالمه از طرفیخودمم دلم نمیخواد باعث کوبوندن خواهرم بشم و مشکلات بیشتر پیش بیاد و مادرم بیشتر از جانب خواهرم سرزنش بشه به خدا مرددم نه میتونم ب زندگی و ایندم لگدبزنم نه میتونم عذاب خواهرم ببینم و خدای نکرده باعث بشه دست ب دیوونگی خدای نکرده بزنه خواهش میکنم منو راهنمایی کنید من نمیدونم چه کاری درسته چه کاریغلط از طرفی خودمم دیگه نمیتونم مجرد بمونم دوس دارم تشکیل خانواده بدم واقعا تو بدشرایطی هستم لطفا منو راهنمایی کنید