سلام شب بخیر.الان که دارم این سوال رو مینویسم از شدت گریه بیحال شدم. یک ساله عقد و ازدواج کردم شوهرم از تمام جهات عالی و زندگیمون خیلی خوبه بشدت به هم محبت و عشق داریم شوهرم خیلی ادم احساسی هستش خودمم همینطور هستم. مشکلات مالی زیاد داریم که واقعا برامون مهم نیست و حل میشه.. ولی من شبها که شوهرم میخوابه گریه میکنم از همون اول که عقد کردیم یه فکر. افتادتوی سرم که شوهرم زود میمیره و تنها میشم. عذاب میکشم از این فکر . اگه تنها باشم انقد گریه میکنم که بیحال میشم میترسم. وحشت دارم از مردن شوهرم به شدت دوستش دارم. الان دیگه قلبم درد میکنه انقد گریه کردم. همش با خودم فکر میکنم شوهرم مییمیره بعد تمام مراحل مرگش رو تصور میکنم به خدا دارم دق میکنم کمکم کنید.