من با مادرم مشکل داریم. تروخدا کمک کنید. ممنونم

Question

سلام  من همش با مامانم دعوام میشه
مامانم بعضی اوقات خیلی مهربونه مثلا وقتی من صبح ها می رم مدرسه اون زود تر بیدار میشه و برام صبحانه درست میکنه. محبتش فقط تو کاراشه. ولی پسر دوسته ینی پسرخاله هام و همش بغل میکنه می بوسه ولی منکه بچشم با من این کارو نمیکنه خب دخترا دلشون محبت مادر و میخواد دیگه. من تاحالا ندیدم مامانم دعام کنه به ایشالا عاقبت بخیر شی ولی دعوا که بکنیم همش نفرین میکنه. منم غرور دارم پیش همه خیلی وقتا خوردم میکنه مثلا جلوی دیگران با تندی حرف میزنه. من هر کاری بگه میکنم براش حتی شده وقتی با بابام دعوا میکنه من طرف مامانم میگیرم حتی وقتی که حق با. بابامه  
وقتی یه کاری هم براش انجام ندم سریع دعوا میکنه باهام.  یا وقتی باهم دعوا میکنیم میره دوستام و صدا میکنه میگه ببینید شما هم اینجوری میکنی به مامانتم.؟خب اون انقدر عصبانیم  میکنه که منم فحش میدم. ولی نباید برا به دیگران بگه. ولی همیشه اون فحش بیشتر میده. ینی شاید من از روی عصبانیت یدونه فحش بدم او صد تا میده. شبم که بابام بیاد میره به بابام درباره من بد میگه پیاز داداشم زیاد میکنه
چیکار کنم که رابطمان بهتر شه؟ من هر چی میگم مثلا پیش خاله هام. پیش همه  بر میگرده میشه ولش کنید این عین عمشه. من حتی به خاطر مامانم با عمه هام حرفم نمی زنم و حتی کلا قطع رابطه ایم. و خونه مادر بزرگم نمی رم. چطوری میتونه این حرفو بزنه؟
در وحدت کمک کنید رابطمون بهتر شه

Answer 1

سلام دوست عزیز

احساسات و نیاز شما به توجه و محبت قابل درک هست اما دقت داشته باشید که شما با قطع ارتباط با دیگران این مشکلات برطرف نمی شود و بهتر است سعی کنید در زمان مناسبی به مادرتان در مورد نیازهایتان صحبت کنید و بیان کنید که توجه او را درک می کنید اما چه نوع محبتی را می خواهید و علایقتان در چه زمینه هایی می باشد تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشد .

تا زمانی که در مورد چیزهایی که دوست دارید صحبت نکنید نمی توانید از دیگران توقعی را داشته باشید .

Comments

خیلی ممنونم بابت راهنمایی مفیدتون

Answer 2

سلام مشکلی که شما داری منم دارم مامانم دقیقا شبیه مادر شما باهام رفتار میکنه بعضی فکر میکنم دختر واقعی شون نیستمو تا الان راه حلی پیدا نکردم که رفتارش خوب شه و الان به احتما ۹۹درصد میگم دختر واقعی شون نیستم

Comments

قدر ماماناتون رو بدونين. اين مسايل با گفتگو حل ميشه

---

سلام من امروز با مامانم دعوام شده چیکار کنم هرچی قسمش میدم قبول نمیکنه

---

من آرزومه مامان نداشته باشم ...

Answer 3

منم همینه مامانم منو سرزنش میکنه وهمش سر چیزای الکی بامن قهر میکنه از این وضع دیگه خسته شدم

Answer 4

سلام منم مامانم همینطوری هست
توروخدا راه حلی بدید ، هر شب باید با گریه بخوابم
جلوی مامان و بابام به خودم اجازه نمیدم و غرورمو نمی شکنند اما خیلی باهام بد رفتار می کنه همین امروز مثلاً می‌خوام درس بخونم در اتاقم می بندم چون خونمون سر و صدا هست میگه معلوم نیست تو اتاق چه غلطی می کنی

Comments

دقیقا منم همین مشکلات رو دارم ...
نمیدونم مامانم از من چی دیده که اینجوری می‌کنه ...
میخوام برم بیرون میگه معلوم نی میخواد بره بیرون چیکار کنه .  دارم آرایش میکنم میگه معلوم نی میخواد با کی بره بیرون که اینا رو میزنم به خودش . می‌خوام درس بخونم در اتاقو میبندم میاد الکی تو اتاق و میگه داری چه غلطی می‌کنی که درو میبیندی ...
منم فقط میگیرم به کتفم
کاری ازم بر نمیاد
فقط منتظرم دانشگاه یه جا دور قبول بشم و برم راحت بشم از دستش

Answer 5

متاسفانه فقط مشکل دختر بودن نیست من که پسر هستم هم این مشکلو دارم.

تقریبا میشه گفت عادت کردم تا منو میبینه منتظرم به یه چیزی گیر بده و شروع به بحث کنه.

کاریش نمیشه کرد

آدم که خونوادش رو انتخاب نمیکنه

Answer 6

سلام منم همینطور
من کلاس ارگ میرم و ارگ میزنم
دو روز پیش ساعت ۶ صبح دعوام شد ولی من بازم تقصیر کار بودم ولی نمیدونم چرا سر یه چیز خیلی ساده دو روز باهام قهر بود من فقط میرفتم توی اتاقم و دعا میکردم که فقط نیاد تو اتاقم حالا تقریبا نیم ساعت پیش که میخواستم برم کلاس ارگ گفت که نرو دیگه هم نمیخواد بری کلاس چون توی این دو روز تمرین نکردی و....
الان فقط دارم با گریه اینارا مینویسم از هر نظری هم که فکر میکنم بابام واقعا زحمت کشیده که تا اینجا منو رسونده



یه بار دیگه هم شب بود و فردا مدرسه داشتم میخواستم فقط یه سر خیلی کوچهک به بازیم بزنم که اصلا فک نکنم ۵ دقیقه هم طول میکشید. من تا دکمه * پنجره * گوشیم رو زدم که بیام بیرون یوهو دیدم مامان یه سیلی خوابوند توی گوشم و تا دو هفته گوشیمو نمیداد و میگفت که میخواستی از من قایم کنی که گوشی دستته



من هروقت که میام برنامه ریزی میکنم مثلا میگم خب الان ساعت ۳ ظهر هست ساعت ۵ کلاس دارم الان تا ساعت ۳ نیم یه سر به اون بازیه میزنم حالا مثلا میرم دوش میگیرم درسمو میخونم تا ساعت ۵ بشه برم کلاس
حالا که میام میگم برم تو کارش...
 ساعت ۳ ربع مامانم میاد میگه دیگه گوشی بسه برو دوش بگیر بعد درستو بخون بعدش برو کلاس



واقعا خیلی احساس خوبی دارم که میبینم که خیلی ها هم حس منو درک میکنند

Comments

سلام منم مادر و پدرم بهم شک دارن من چندتا دوست دارم چون دانشگاه دیگن باهاشون چت میکنم مامانم میگه با کی چت میکنی اون داره گولت میزنه سرکارت میزاره میگم دوستامن میگه نشون بده نشون میدم میگه
نه دروغ میگی به طرف عکسم میفرستی به قسم خوردن میفتم باورش نمیشه بابام هیچوقت منو نمیزد ولی بخاطر تهمتای مامانم و آبجی و داداشم یه سیلی خوابوند دم گوشم توی این ۱۸سال یبار بهم سیلی زد چون خیلی عصبی شده بود.مثلا دانشجو ام پول کرایه به زور بهم میدن میترسن برم واس خودم خرید کنم.من درکتون میکنم.تا میرم سرگوشی بهم شک میکنن تا در اتاقمو ببندم بهم شک میکنن که دارم تلفن میزنم به یه پسر
چی بگم

---

مادر من ده لول از چیزی که شماگفتین بدتره.تو تمام زندگیم یکبار نشد یه حرف محبت آمیز بگه.به فکر همه هست جز دخترش بی محبت سرد و بیخیال پیشش از دل درد بمیرم نگام نمیکنه اما عشششق پسرشه چون تو خانواده ای بزرگ شده که پسر خدای اون خانواده بوده واقعا از دختر بودنم کنار این مادر خستع شدم دلم میخاد زودتر ازاین خونه برم.اصلا نمیشه باهاش وارد گفت و گوشد چون منطق نداره و حتی اجازه نمیده حرفت تمام بشه اهل فحاشی مسخره کردن ادا دراوردن و برچسب زدن به آدماست مثلا اگ باهاش بحثت بشه میگه برو با ادن چشا کوچیکت یا مثلا برو با ادن دماغ زشتت یا مثلا ....با همه فامیل بابام قهره اما عاشق فامیلا خودشه حالا فامیلا خودش یه پاپاسی نمی ارزن بابامم خیلی باهاش مشکل داره بارها تا پای طلاق رفتن و... واقعا ازش خسته شدم تا میای نسبت به یه چیزی اعتراض کنی شروع میکنه جیغ و فحش. بشدت کثیف و بی نظمه تمام خونه رو براش تمیز میکنم مرتب میکنم تو نیم ساعت کثیفش میکنه بعد میگه چرا اینطوری میکنی شروع میکنه داد و بی داد که تمیزنکن تمیز نکن . انقدر بی نظمه ک دیگه رغبتی ندارم برا تمیز کردن خونش.بابام هرچی میخره نصفش ورمیداره میده داداشش چون وضع مالیش صعیفه بعد میاد پیش بابام میگه بچه ها همه فلان چیزه رو خوردن پیش بابامون شدیم یه غول هفت سر‌. واقعا از بدی این مادر هر چی بگم کمه اصلا شک دارم به مادر بودنش مامان من قلبش برا داداشاش میتپه و بس