سلام. من امروز با مادر دعوا کردم ...چیکار کنیم خیلی دعوای بدی بود
اول منو فرستاد تا براش قرصاشو بگیرم بعد رفتم سبزی بگیرم براش... اومدم خونه دیدم پسرخاله ام خونمون هست. بعدش یکمی که گذشت من داشتم با گوشیم برنامه سوره بقره رو دانلود میکردم اومد دید که گوشی دستمه گفت مگه نمی بینی کار داریم بلند شو برو سبزی کوکو رو سرخ کن بعدش منم گفتم که من درس دارم اخه چن وقت بود که بخاطر کار خونه و کمک بهش نتونسته بودم به درسام برسم. بعدش بلند شدم جارو برقی آوردم کشیدم بعدش رفتم سراغ درس. بعدش که یدفه رفتم سراغ گوشیم که یه لحظه مسیج هامو چک کنم اومد دید و گفت داری درس می خونی دیگه الان؟ صدای تیک تیک صفحه کلید تو ببند. پیش پسر خالم اومد منو ضایع کرد. بعدش من اصلن هیچی نگفتم. یادم افتاد نماز بخونم رفتم وضو بگیرم گفت چرا الان اینارو سرخ نمیکنی ؟ گفتم الان بعده نماز دوباره درس دارم اخه ...گفت اره دیدم ...گفتم اصلن درس نمیخونم الکی نمیخام سرخ کنم. گفت پس برای خوردنش هم نباید بخوای که بخوری. منم گفتم باشه. گفت خاک تو سرت خیلی بی خاصیتی. همیشه پیش پسر خالم منو ضایع میکنه. .. بعد گفت منم میدونم چیکار کنم دیگه ازین به بعد ...گفتم. این منم که ازین به بعد گفتی کاری بکن اگه انجام دادم ...چون هر کاری بکنم به چشمت نمیاد. گفت من نیازی به تو ندارم منم گفتم باشه. بعد گفت برو گمشو عین عمتی برو برو گمشو سیاه سوخته اینو با تمسخر گفت که انگار منو میخواد حرص بده. بعد منم خیلی فحش بدی بهش دادم که عصبی شد و دعوا شروع شد و پسر خالم اومد تا مارو جدا کنه البته دعوای فیزیکی نبود فقط بهم فحش داد. رفتم تو اتاق ...خیلی عصبی بودم از یه طرفم قلبم درد میکرد ...نمیدونم تقصیر من بود یا مامانم. ولی همش منو نفرین میکرد هر نفرین ... منم گریه کردم. رفتم تو اتاق زنگ زدم به بابام تا آروم بشم بابام که فهمید دعوامون شده گفت اشکال نداره مامانته و... بعدش مامانم که فهمید من زنگ زدم دارم با تلفن حرف میزنم اومد و گفت بده به من. منم گفتم چرا نمی زاری با بابام حرف بزنم. گوشیم گرفت رفت تو حیاط منم دنبالش رفتم ببینم چی میگه. دیدم داره به بابام میگه هیچی نشده و..بعدش که گذشت گفت از صبه داره اذیت میکنه فقط با گوشیه درس نخونده جریمه شده.گوشیو آورد سمتم گفت بیا حرف بزن بعد منم گوشیو گرفتم و با بابام حرف زدم. گفتم مامانم همش بهم میگه بی خاصیت و... مامانم شروع کرد داد زدن رو سرم و میگفت تو غلط همش با گوشی بازی میکنی مگه نمیدیدی کار داریم و بابامم پشت گوشی میگفت بسه دعوا نکنید منم از عصبانیت فحش خیلی بدی دادم به مامانم و خودمم پشیمون شدم. اونم رفت بیرون و هممممش نفرین کرد. بعدش گریه کرد من رفتم تا یجوری درستش کنم ولی اون خودشو میزد به درودیوار و میگفت برو نمیخوام ببینمت و فحش میداد دوسر خالم همش میگرفتتش . تروخدا جوابم و بدین وضعیت خرابه باید ازش معذرت خواهی کنم؟ اخه چیکار کنم از یه طرف پشیمونم از یه طرفم غرورم نمیزاره اخه اول اون عصبیم کرد... تروخدا راهنمایی کنین درست شه