سلام و خسته نباشید. من زهرا ۲۳ ساله هستم و حدود ۱ ساله که با فردی که خواستگاریم اومد وقبلا شناختی از او نداشتم عقد کرده ام و قراره تقریبا یک ماه بعد زندگیمون رو شروع کنیم. من و نامزدم از طریق خواهرش که همکلاس دانشگاه من بود معرفی شدیم. اوایل رابطمون خوب بود و مشکلی نداشتیم اما به مرور مشکل ایجاد شد. شغل شوهرم در تهران بود و این رفت و امد ها و دوری باعث اذیتمون میشد. و الان که تقریبا یه ماهه اومده اینجا و شهر خودمون کار میکنه یه جور دیگه اذیت میکنه. متاسفانه من خیلی وابسته اش هستم و اصلا نمیتونم دوریشو تحمل کنم درحالیکه برای اون مهم نیست و ترجیح میده یک روز درمیان استراحت کنه و با بقیه باشه و منو نبینه! مثلا زنداداشش از تبریز میاد با بچش میمونه خونه اینا و اونم دنبال من نمیاد و پیش اونا میمونه. این موضوع باعث شده خیلی ناراحت بشم چطوری میتونم به خودم وابسته اش کنم؟ این درحالیه که در طول روز هم همش من بهش زنگ میزنم اون اصلا نه زنگ نه پیام بهم نمیده و وقتیم گلایه میکنم میگه تو شورشو دراوردی من از زنگ و تلفن خوشم نمیاد!!! توروخدا کمکم کنید دیگه دارم کم میارم
مشکل دیگه ام هم با خواهرشه. خواهرش رو زیادی دوست داره و روش تعصب داره، این موضوع باعث حساسیت من شده که حتی الان به نگاهاش به خواهرشم حساس شدم. اصلا خوشم نمیاد باهاش تنها باشه و پیشش باشه. خواهش میکنم کمکم کنید واقعا کلافه ام دارم افسردگی میگیرم