سلام من 20 سالمه و حدود 7 ماهه با یه دختری که دوست هم دانشگاهیم تو خوابگاه بود آشنا شدم در اوایل همه چیز خوب بود ولی ایشون به من میگفتن که ما به مشکل برمیخوریم چون من تو خانواده پر تنشی بزرگ شدم و الان هر روز تو خونشون یه ماجرایی هست که باعث اعصاب خوردیش میشه و میاد به من میگه که ولم کن و با من میخوای باشی که چی بشه منم یه بار سر اینکه تو خونه حرفش شده بود و با من بحث کرد و گفت دیگه نمیخواد منو منم از حرصم رفتم دنبال دختری 2 3 سال قبل باهاش در ارتباط بودم ولی روز بعدش بهم زنگ زد و گفت نمیتونه بدون من و منم راستش رو گفتم بهش که با اون دختر حرف زدم و اون یکم نسبت بهم بی اعتماد شد و تصمیم گرفت باز منو ول کنه ولی نتونست واقعیت اینه که ما همو دوست داریم ولی مشکلات خانوادگی اونا و اعصاب خوردیش باعث میشه تو رابطه ما اثر زیادی بزاره الان من چیکار کنم از ادامه رابطه میترسم چون با هم تصمیم داریم ازدواج کنیم ولی من واقعیتش به خاطر این اتفاقایی که میوفته میترسم از رابطه و ازدواج ولی دوست دارم کمکش کنم اما میگه چون من نسبت به اون تو خانواده * ارومی بزرگ شدم نمیتونم درکش کنم و سختی نکیشدم وقتی که تو خونشون نبود و تو خوابگاه بود حالش بهتر بود در واقع وقتی خونه نیست حالش خوبه لطفا راهنماییم کنید برای ادامه رابطه یا حتی ازدواج که من واهمه دارم از این موضوع آیا ازدواج کنیم و کمتر خونوادشو ببینه مشکل درست میشه؟