سلام
من ۵ ساله ازدواح کردم و ۲۹ سال سن دارم از لحاظ مالی خوبم و کار کردن من توی اویت بود و فرزندی ندارم به خودم هر گونه سختی میدم برای اینکه همسرم رو از لحاظ مادی بینیاز کنم
اما اون فکر میکنه برای من بی اهمیته و من فکر کارکردنمم با اینکه از من انقدر پول گرفته که بی نیاز شده از من دیگه گستاخی میکنه و فحش میده اگر دعوا بشه من بسیار ناراحت هستم و غمگینماز این مسایل ضمنا من گویش و فرهنگم با خانمم فرق داره که متاسفانه در اوایل ازدواج این رو ندیده گرفتم
اصلا از زندگیم لذت نمیبرم و خودمو توی کارم غرق کردم خجالت میکشم جلوی کسی اسماز طلاق رو بیارم ولی خسته شدم از این زندگی هیچگونه لذت هیچ گونه امیدی ندارم فقط باید فکر فضولی کردناش باشمکه خیلی فضوله و بعد از کلی کار دعوا راه میندازه و فحش میده بعدش البته منم جوابشو میدم ولی خودمکماوردم دیگه خسته شدم دلم نمیخواد ببینمش حتی ولی به اجبار بخاطر خانوادش که با من خوب بودن و رومنمیشه حس میکنم پرده حجب و حیا پیشمون پاره شده و دیگه به درد زندگی با همنمیخوریم
بخاطر رفتار های همسرم من واقعا از زندگیم متنفرشدم خواهش میکنم منو راهنمایی کنید