مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

حس عاشقانه به زن چادری

411 بازدید
سوال شده مارس 18, 2020 در مشاوره روانشناسی آنلاین توسط Unknown ممتاز (120 امتیاز)
سلام من 16 سالمه. من به زن های چادری نسبت به زن هایی که پوشش مناسبی ندارند ، بیشتر حس جنسی دارم. دلیلش چیه؟
5 پاسخ
پاسخ داده شده مارس 18, 2020 توسط zahra.dehghan2 حرفه ای (22,700 امتیاز)
سلام به شما دوست عزیز

این موضوع می تواند  به دیدگاها ،فانتزی های جنسی شما و خیالپردزای هایی که دارید ارتباط داشته باشد و با توجه به سن نوجوانی که در آن قرار دارید این موراد با شدت بیشتری تجربه می شود و می تواند اگر مدیریت لازم را بر آن نداشته باشید تمرکز زیادی را از شما بگیرد .
پاسخ داده شده Mar 30, 2024 توسط meysam حرفه ای (1,300 امتیاز)
من بیشتر به زن های خانه داری که چادر رنگی میپوشن، حس جنسی دارم... مخصوصا از ۳۰ تا ۴۵ سال...
پاسخ داده شده مارس 29, 2024 توسط Mahdi1370 حرفه ای (3,580 امتیاز)
منم همینطور... البته حس جنسی من، فقط به زنان و دخترانی است که چادر دانشجویی جلو بسته می پوشند؛ چون دست هاشون آزاده و حجم سینه هاشون هم از زیر چادر مشخصه...
پاسخ داده شده مارس 29, 2024 توسط Map1992 حرفه ای (1,900 امتیاز)
من هم عاشق زنان چادری هستم... البته آن دسته از زنان چادری که روی خود را باز می گذارند و مانتو و شال و روسری رنگی می پوشند و شلوار لی می پوشند و جوراب های نازک، جوراب های شیشه ای و جوراب کالجی به پا دارند...
پاسخ داده شده مارس 29, 2024 توسط tahmineh حرفه ای (1,020 امتیاز)
ویرایش شده مارس 30, 2024 توسط tahmineh
من یه دختر ۲۰ ساله ام و عاشق ارتباط جنسی با زنان چادری هستم... مخصوصا اون هایی که پوشیه دارند و روی خود را محکم می گیرند یا مقنعه چانه دار دارند... هر وقت یکی از اون ها رو می بینم می خوام که باهاشون لز کنم...
دارای دیدگاه مارس 30, 2024 توسط Map1992 حرفه ای (1,900 امتیاز)
واقعا برام عجیبه ‌که یه دختر، به زنان چادری حس جنسی داشته باشد و بخواد باهاشون رابطه برقرار کنه... آیا تا به حال، این کار رو با یه زن چادری انجام دادید؟
دارای دیدگاه مارس 30, 2024 توسط tahmineh حرفه ای (1,020 امتیاز)
ویرایش شده مارس 30, 2024 توسط tahmineh
همین الان، عاشق لمس کردن و خوردن ممه های یکی از کارکنان خانم دانشگاه هستم که کارشناس گروه است... یک زن حدودا ۴۰ ساله که با اینکه چادری است، اما سینه های خوش فرم و بسیار بزرگی دارد... دارم روش کار میکنم تا حسابی اون رو بپزم و برده خودم بکنم و دوست دارم که مثل یک نوزاد، سینه های اون رو بخورم‌‌‌... فعلا که به در بسته خوردم...
البته قبلا در زمان دانش آموزی، یه زن چادری ۵۰ ساله رو تحت سلطه خودم درآوردم و چندین و چندین بار سینه هاش رو نوازش کردم... دو سه باری هم دست و پاهاش رو بستم و باهاش لز کردم...
دارای دیدگاه مارس 30, 2024 توسط Map1992 حرفه ای (1,900 امتیاز)
خیلی جالب شد... میشه ماجرای اون زن چادری که در دوران مدرسه، دستاشو بستید رو تعریف کنید... آیا یکی از معلماتون بوده؟
دارای دیدگاه مارس 30, 2024 توسط tahmineh حرفه ای (1,020 امتیاز)
معلم دفاعی ام، یک زن چادری بود؛ از این زن های دارای چادر و دستکش و مقنعه چانه دار و برخی اوقات چفیه هم می انداخت... ۵۰ و خورده ای سالش بود و به مانند اکثر زن های بسیجی، زیبا نبود؛ اما سینه های بسیار بزرگ و خوش فرمی داشت، به طوری که حجم سینه هاش از زیر چادر و مقنعه بلند کاملا معلوم بود. من با اون طرح دوستی ریختم؛ چند بار موقع نماز کنار اون نشستم و در مسیر رفت به سمت راهپیمایی ۱۳ آبان، در اتوبوس در صندلی کنار اون نشستم و تمام مدت به چرت و پرت هایی که در مورد نظام و دشمن و برجام می زد، گوش می دادم و تاییدش می کردم. در طول راهپیمایی هم کنار اون بودم و کوبنده شعار می دادم. این شد که خودم رو توی دلش جا کردم. در مسیر برگشت از راهپیمایی هم دوباره کنار اون نشستم و وقتی شروع به چرت و پرت گفتن دوباره کرد، خودم رو یواش یواش بهش نزدیک کردم و بدنم رو به بدنش چسبوندم و خیلی غیرمستقیم و ناملموس با بدنم، سینه های اون رو لمس کردم. اون ناراحت شد و خودش رو عقب کشید؛ اما قبل از اینکه حرفی بزنه، من خودم رو به اون در زدم و شروع کردم به بدگویی از اصلاح طلب ها و روحانی و اون خوشش اومد و قضیه رو فراموش کرد. و موقع خداحافظی که اومد من رو ببوسه، برای چند ثانیه دو تا دستم رو روی سینه هاش قرار دادم... از آن به بعد، به هر بهانه ای، سینه های او را به صورت نامحسوس لمس می کردم؛ به طوری که کسی متوجه نمی شد. اما به نظر می رسید که خانم معلم، متوجه می شود و به روی خود نمی آورد... خلاصه کار به اونجا رسید که چند ماه بعد، وقتی داشتیم با اتوبوس از کلاس عملی که در حوزه بسیج منطقه برگزار شده بود به طرف مدرسه برمی گشتیم و طبق معمول، من هم کنار اون نشسته بودم، با چفیه، دستاش رو از پشت بستم...
.
ماجرای اون روز، این بود که در مسیر برگشت از حوزه بسیج به طرف مدرسه، برخی از دختران همکلاسی با اتوبوس برنگشتند. برخی منازلشان در نزدیکی پایگاه بود و برخی هم قرار بود که برای تشویق تیم والیبال مدرسه، به مجموعه ورزشی که در نزدیکی پایگاه بسیج بود بروند. خلاصه فقط ده دوازده نفر سوار اتوبوس شدیم. این رو هم بگم که در مسیر رفت، با هم صحبت کردیم در مورد دوره های پیش آهنگی که در قبل از انقلاب بوده و در کشورهای دیگر برگزار می شود و اینکه کودکان در سنین پایین، مهارت های زندگی و رویارویی با حوادث در مواقع بحرانی را می آموزند؛ مثلا نحوه صحیح گره زدن را می آموزند. برای همین لحظاتی پس از سوار شدن در اتوبوس خلوت، از من پرسید که گره زدن پیش آهنگی بلدم یا نه و اگر بلد نیستم، یادم بدهد. من هم گفتم بلد نیستم. او از من خواست که دست هام رو کنار هم بگیرم تا با چفیه اش، دستان من را ببندد. او هم دستان مرا به زیبایی بست و نحوه گره زدن درست را به من یاد داد. بعد دستان من را باز کرد و از من خواست که دستان او را ببندم. تا من خواستم که دستانش را ببندم، گفت که از جلو نه... یکدفعه دیدم که پشتش رو به من کرد و از من خواست که دست هاش رو از پشت با چفیه محکم ببندم تا به من یاد بدهد که اگر در موقعیت مشابهی قرار گرفتم، چگونه رفتار کنم. من هم قبول کردم ولی هنوز گیج و منگ بودم و نمی فهمیدم که چه می گذرد. من که منتظر بودم که اون، راهکار رهایی از بند و طناب را به من آموزش دهد؛ یک دفعه شروع کرد به نصیحت در مورد اینکه سوار ماشین غریبه ها نشوم، به خانه غریبه ها نروم و شروع کرد به تعریف کردن داستان هایی در مورد تجاوز به دختران و زنان و گفت که هرگز خود را در موقعیتی قرار ندهم که در چنین مخمصه ای گیر بیفتم و اگر در چنین موقعیتی گرفتار شوم، چاره ای جز تسلیم و اطاعت ندارم. خلاصه، سرش را روی شانه من‌ قرار داد و گفت که "دختر، من تسلیم خواسته های تو هستم. تا وقتی به مدرسه برسیم، آزادی هر طور که خواستی با اسیرت رفتار کنی".‌ من هم بعد از حدود ۱ دقیقه، به خود آمدم و جرات پیدا کردم و سینه های بزرگ او را نوازش دادم.  من هم یکی از دست هام رو دور گردنش حلقه کردم و با انگشتانم سینه های سمت راست او را مالش می دادم و برخی اوقات با دست دیگرم، سینه های سمت چپ او را فشار می دادم. وقتی دیدم که به این کار راضی است، جسورتر شدم و با غیض و برافروختگی، سینه های او را فشار دادم. البته حواسم بود که کسی متوجه رفتار من نشود. در تمام مدت، او ساکت بود و چیزی نگفت.
به مشاوره آنلاین روانشناسی خوش آمدید، مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران و مشاوران مجرب و منتخب کانون مشاوران. مطالب با مضامین توهین آمیز به ادیان، دین اسلام و عقاید و استفاده از کلمات رکیک را گزارش دهید تا حذف شود.
مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

17,242 سوال

28,534 پاسخ

29,874 دیدگاه

2,289 کاربر

سوالات مشابه
1 پاسخ 426 بازدید
0 پاسخ 103 بازدید
سوال شده اوت 19, 2021 در مشاوره روانشناسی آنلاین توسط بی نام
2 پاسخ 143 بازدید
سوال شده مارس 18, 2020 در مشاوره روانشناسی آنلاین توسط fatemeh
1 پاسخ 161 بازدید
سوال شده Mar 23, 2024 در مشاوره خانواده آنلاین توسط حمید ممتاز (100 امتیاز)
3 پاسخ 1,108 بازدید
سوال شده مارس 16, 2021 در دوستی یا نامزدی توسط فقط او
9 پاسخ 8,562 بازدید
سوال شده مارس 6, 2020 در دوستی یا نامزدی توسط امیر
5 پاسخ 4,064 بازدید
سوال شده مارس 5, 2020 در دوستی یا نامزدی توسط امیر
1 پاسخ 225 بازدید
1 پاسخ 86 بازدید
1 پاسخ 95 بازدید
...