با سلام وخسته نباشید
اول از همه تشکر میکنم بابت این که با صبوری پاسخ میدهید واقعا خسته نباشید و عذرخواهی میکنم بابت پیام طولانی
بنده ۲۶ سالمه با آقایی در محل کار قبلیم اشنا شدم و یک ماه ونیم باهم صحبت کردیم وایشان همان ابتدا به هرطریقی خواستن بیان خواستگاری ولی خانواده ام قبول نکردن بنده هم چون خانواده ام راضی نبودن زیاد اصرار نکرده ام و رابطه ما تمام شد ودیگر هیچ پیامی بین ما رد و بدل نشد بعد از گذشت یک سال دوباره از طریق چند واسطه اقدام کردن و قرار شد بیان خواستگاری و دوباره صحبت کردن ما شروع شد وما به مدت دوماه صحبت کردیم(فقط بصورت پیامکی)
بعد از برگزاری جلسه خواستگاری ما همچنان فقط بصورت پیامکی در ارتباط بودیم دراین مدت رفته رفته هر حرفی میزدیم آخرش به دعوا ختم میشد حتی بحث های پیش پا افتاده به دعوا ختم میشد وتقریبا سر هرچیزی لج ولجبازی پیش می اومد من هم وقتی می دیدم ایشون لجبازی میکنن گاهی عین خودشان شروع به لجبازی میکردم وبخاطر همین به مدت دوهفته باهم صحبت نکردیم ایشون دوسه روز اول خیلی اصرار کردن و گفتن به اشتباهم پی بردم کمی تند حرف زدم الان پشیمانم ببخش ولی واقعا با حرفاشون دل سردم کردن من هم گفتم نیاز به فک کردن دارم ولی هرچقدر فک میکنم به نتیجه نمی رسم و الان از شما کمک میخوام تا تصمیم عاقلانه بگیرم از یه طرف حرفای وکارای ایشون منو دلسرد کرده و دو دل شدم در انتخابم از طرفی هم خانواده ام از ته دل راضی نیستن وفقط بخاطر اصرار من قبول کردن ومن از این میترسم وارد زندگی بشم خدایی نکرده مشکلی پیش بیاد وخانواده ام پشتم نباشن
این هم بگم در ابتدا ظاهر آنچنان برای من مهم نبود ولی نمیدانم چرا الان ظاهر خیلی برایم مهم شده
خواهش میکنم کمکم کنید تا بتونم تصمیم بگیرم تا از این بلاتکلیفی در بیام چون قراره بعد یک ماه بیان برای عقد ومن با وجود دعواها و مشکلات پیش آمده دو دل شدم نمیدانم چکار کنم
باز بابت طولانی بودن پیام عذر خواهی می کنم