سلام
چند سال پیش تکواندو میرفتم هم خودم دوست داشتم و هم هنرجوها همکلاسیام بودند و خوب و هم استادمون خوب بود و بهمون خیلی اهمیت میداد و شهریشم ارزون البته نه به خاطر خوش گذرونیم بلکه بخاطر سلامتیم و کاهش درد قاعدگیم
تا اینکه عمه * عنتر و حسودم فهمید و دیگه نذاشت برم چون دخترخواهرش میرفت به من زیادی حسودی میکرد البته دختره تو هیچ مسابقه ای مدال و رتبه نیوورده بود خب به خاطر حسادت و بی عرضگیش بود البته فکر نکنم به خاطر سلامتیش هم میرفت چون اندازه فیل بود
بعدش عمم به زور وادارم کرد برم کلاس زبان هی تو گوش مامان و بابام میخوند منم که از زبان خوشم نمیومد تو مدرسه زبانم خوب بودا از اونجایی که سر امتحانا همه از من تقلب میکردن و خودمم خیلی تلاش میکردم که تو این درس خوب باشم و هوش بالایی داشتم و معلممون مظلومانه بهمون اهمیت میداد
خلاصه دوسال به زور کلاس زبان رفتم و به هیچ چیزش اهمیت نمیدادم
تا اینکه خودم تونستم قانعشون کنم از زبان متنفرم
الآن نه گوشی دارم نه حق دارم رشته مورد علاقمو بخونم فقط ازم به عنوان نوکر تو خونه کار میکشند
حتی چند بار هم قرص خوردم که بمیرم
تا اینکه انقدر عممو و کلاس زبانو نفرین کردم که فهمیدم عمم سرطان گرفته
حالا میتونم برم از زبان شکایت کنم و اون پولی که برا شهریه دادمو پس بگیرم و کلاس مورد علاقه خودمو برم