سلام من دختری هستم که 28 سالمه و الان مدتی هست که ازدواج کردم فکر برگشن به خانواده داره دیونه ام میکنه نمیدونم چیکار کنم همیشه با خودم فکر میکنم که خانواده ام به من نیاز دارن و من هم همینطور.و به خواهر کوچیکم حس خاصی دارم آخه همه کارهاش رو من انجام میدادم.الان من شاغل هستم و فقط تو هفته دو سه ساعت میبینمش.خیلی حس بدی دارم شوهرم آدم بدی نیست من تا تنها یشم گریه میکنم.و شوهرم زیاد با خانوادم صمیمی نمیشه بعضی وقتها فکر میکنم اگه بمیره من راحت برمیگرم به خونمون و فقط از خدا همین رو میخوام یا بمیره یا طلاقم بده.ولی خودم دلم براش میسوزه و از این موضوع هم تا حالا باهاش حرف نزدم به نظر شما چطور میتونم این حس های رو از خودم دور کنم واقعا خسته شدم