با سلام و خسته نباشید دختری ۲۵ هستم به مدت سه سال در رابطه با یک آقایی ک ایشون شهر دیگ هستند یکسال ک گذشت اومدن خواستگاری و مخالفت خونوادشون مواجه شدن البته من خودم رو مقصر میدونم چون گفته بودم باید بتونم به خونوادم سر بزنم و این باعث شد اونا فکر کنن من وابسته خونوادمم بعد اون اقا منو به کلی ترک کردن با اسرار دوباره به رابطه برگردوندمش کم و بیش ارتباط داشتیم اما دیدار و تماس کم بود و فقط چت چند وقت پیش باز بی دلیل منو ترک کردند و وقتی جواب میخواسم که چرا چیزی نمیگفتن و میگفتن تو باید بری خوشبخت بشی ازدواج کنی منو فراموش کنی
من واقعا نمیتونم فراموش کنم خیلی دوسش دارم اون هم دوسم داره میدونم ولی دلیل این کارا رو نمیدونم
نمیدونم که بمونم با التماس باز باهاش یا نه
چون واقعا فکر بودن کنار کس دیگ آزارم میده