سلام وقت بخیر...من به مدت ۸ ماه اول به اصرار اون اقا وارد رابطه باهاش شدم ایشون از همون اول شرایطشو من میدونستم خیلی بهش علاقه داشتم خیلی ...اونم میگفت به من علاقه داره بعد به خاطر اتفاقی که افتاد نمیدونم راست یا دروغ گفت رفت من خیلی عذاب کشیدم شب و روز گریه گریه خیلی ضعیف شدم الانم امتحان دارم برگشت اما دوباره اتفاق قبل افتاد منم دیگه خسته بودم گفتم دیگه برو الان امتحان دارم خیلی خستم بی حوصله بی انگیزه انگار هیچ چی برام مهم نیست تورو خدا اصلا انگار خنثی شدم نمیتونم اصلا حرف بزنم راه برم کمکم کنید لطفا از طرفی من شاگرد اولم نمره هام نزدیک ۲۰ الان برام سخته ابن حالت که نمیتونم خوب درس بخونم خدا حقمو ازش بگیره خیلی زحمت کشیدم واسه ایندم اما الان نمره هام داره این دم اخری بد میشه دیگه هیچی اصلا انگار برام خاص نیست انگیزه ندارم تورو خدا کمکم کنید
