سلام خسته نباشید خانواده * پدرم همیشه برای پدرم دردسر سازن.پدرم فرزند آخر خانوادست و تقریبا تمام کارهای پدربزرگم رو اون انجام میده.سن پدربزرگم زیاده اما بیماری خاصی نداره اما خب به خاطر کهولت سن طبیعیه که خیلی از کارهاش رو نتونه خودش انجام بده.پدربزرگم زن دوم داره(مادربزرگم فوت کرده)و اون خانم از ازدواج قبلیش بچه داره.جالب اینجاست تمام زحمت های اون خانم و دخترش هم روی دوش پدرمه.زحمت های اونا راستش بیشتر مزاحمته و اون دختر خیلی خیلی دردسرسازه و اگه من یکی از اون دردسرهارو بسازم حاضرم قسم بخورم که نابخشوندنیه هم برای پدرم و هم برای پدربزرگم...علاوه بر پدربزرگم پدرم کارهای عمه هامم انجام میده.خب راستش مشکل من اینه که پدرم از وقتی که باید برای من بزاره میزنه و صرف کارای اونا میکنه و حتی اگه از دست اونا خسته شده باشه غرش رو باید ما بشنویم و من واقعا خسته شدم.پدرم همیشه مادرم رو با خودش همراه میکنه و من تک فرزندم و همیشه توی خونه تنهام.الان ۱۸ سالمه اما از وقتی که خیلی بچه بودم شرایط همین بوده.راستش چون من دیگه خسته شده دنبال راه حلم و دارم به این فکر میکنم که اگه من برای پدرم مشکل به وجود بیارم شاید شرایط بهتر بشه اما خب میدونم که کاره درستی نیست اما چه کاری از دست ساختست!!!خسته شدم از بس باهاشون همیاری کردم و دیگه نمیخوام باهاشون همکاری کنم!!!
راه درست چیه؟!لطفا راهنماییم کنید خیلی ممنونم♡❤