سلام خسته نباشین من 20 سالمه و دانشجوی حقوق هستم<br>
تقریبا 7 8 ساله که سابقه معده درد دارم و بی اشتهایی مشکلات خانوادگی عامل اصلی استرسم بوده<br>
از سن 15 سالگی افسردگی مزمن داشتم و خود زنی هم میکردم روانپزشک رفتم و قرص میخوردم اما بعد یه مدت اتفاق بدی افتاد برام که من با همون قرصا خودکشی کردم قرصارو قطع کردم چون بیخیالی شدید میاورد و ترغیبم میکرد خودکشی کنم و این واقعا منو میترسوند با اینکه دکتر گفته بود تنهاش نزارین ولی خانوادم اصلا جدی نمیگرفتن و اصلا یه جوری که نمیخواستن باور کنن من واقعا یه چیزیم هست متوجه نمیشدن درک نمیکردن <br>
با یه پسری دوست بودم که وابستگی شدید داشتم و این بیشتر بهم اسیب زد و حالم بد تر شد بعد اون خودمو بی ارزش دونستم و به پسرای دیگه اعتماد کردم که نمیخوام بگم چقد کار اشتباهی کردم با خودم و حالم خیلی بدتر از قبل شد<br>
الان کاملا احساس بی ارزشی میکنم شدیدا حساس و زود رنجم <br>
دوبینی دارم که بهم گفتن منشاعش کاملا عصبیه و چشمات سالمه<br>
بعد اینکه قرصارو قطع کردم سعی کردم که مشکلاتمو جدی نگیرم و خودم خودمو شاد کنم و به خودم کمک بکنم چون ذاتا دختر شادی هستم و روحیم قویه ولی افسردگی ته وجودمه اصلا نمیتونم کنترلش کنم ظاهر خوبی دارم ولی فکر میکنم که هیشکی منو نمیخواد ترس از اینکه هیچی درست نشه ناراحتم میکنه <br>
این مشکلات باعث میشه من کسیو که محبت میکنه بهش وابسته بشم در حال حاظر با یه پسری دوست هستم که هم سن خودمه و 2 ساله که با تموم اخلاقای من کنار اومده ولی این اخرا خیلی اذیتش کردم خودشم بی تاثیر نبوده با هم قهریم هم دوسش دارم و هم میخوام که با هم نباشیم چون دعوا ها و حرف زدن باهاش حالمو شدیدا بد میکنه و قلبم تند میزنه شبا هم که قلب درد دارم اصلا همه چیز پیچیده به هم مغزم واقعا دیگه نمیکشه نمیدونم چیو حل کنم و چیو ول کنم به چی فکر کنم و چی مهم باشه