خیلی شوهرم رو دوست دارم اما از زندگی باهاش خسته شدم همش تو استرس اینم که نکنه سرم داد بزنه آبروم بره نقطعه ضعفم رو میدونه که خانواده تا کاری که دوس نداره انجام میدم میگه دیکه خونه بابات نمیبرمت باهام بد رفتاری میکنه دست بزن داره براش فرقی نمیکه احساس میکنم افسرده شدم اصلا میلی به زندگی ندارم کمک کنید خواهش میکنم