سلام به همه و این سایت خوب راستش من یه زن ۲۵ ساله ام حدود یه ساله با آقایی ۳۸ ساله ازدواج کردم اون آقا گویا قبلا نامزد داشته حدود سه سال و مثل اینکه با نامزدش به مشکل خوردن و به هم زدن این آقا دکترای مهندسی عمران داره و تو دانشگاه تدریس میکنه و تو کار ساخت و سازه اصلیتش از شهر ماست ولی تهران کار میکنه منم لیسانس مدیریت دارم من مشکلم اینه که شوهرم رو که میبینم دست و پام و گم میکنم با اینکه ما عقد رسمی کردیم خوب هر از چندگاهی این آقا خوب میاد خونه * ما و خونه * پدرم می خوابیم اما من اصلا لکنت میگیرم خیلی با جذبه است و خوشتیپ و خوشبو بارها با خودم گفتم دیگه امشب موقع خواب بغلش میکنم اما نمیتونم برای لباساشو بو میکنم و.... خلاصه ولی نمیتونم نزدیکش بشم با اینکه من گاهی بغل میکنه اما از خجالت غرق میکنم حتی میخوام صداش کنم میگم آقا نمیتونم اسمش رو بگم اصلا جلوش که راه می رم میخوام بیفتم نمیدونم از شدت علاقه است یا خنگی خودم یا چون کم می بینمش بارها شده که زنگ زده پشت درم در رو باز کن من انگار از عرق خیس شدم یه دفعه هم بلند صدام زد انگار خودمو خیس کردم هرچی بخوام به حرفم میکنه ولی این مشکلم میترسم سردش کنه چکار کنم؟؟؟؟