سلام من نیلوفر ۲۰ ساله از چهارمحال و بختیاری. من ۹ ماهه ب اجبار پدرم ازدواج کردم الان شوهرمو دوست دارم اونم منو دوست داره ولی با خونوادش مشکل دارم ن ک ازشون بدم بیاد من اونا رو دوست دارم اما طبقه بالا خونه پدر شوهرم زندگی میکنم و حریم خصوصی ندارم اصلاا تو هرچیزی دخالت میکنن و نظر میدن حتی نمیتونم غذایی ک دوست دارم بپزم اخه اینا اپز میخورن و من از غذایی ک سرخ نشه واقعا متنفرم چون پدر و مادر شوهرم سنشون بالاس نمیتونن غذاهایی ک من میخورم بخورن و هرچی میخوام غذامو جدا کنم اجازه نمیدن و شوهرمم بدون اونا غذا نمیخوره نمیدونم چیکار کنم تازه حتی باید ببینن چی حرید وردیم چقد خرید کردیم حتی جرات لباس خریدن هم ندارم شوهرمم میگ من نمیخوام پدر مادرمو ناراحت کنم نمیدونم چی کار کنم چیکار کنم ک از دستم ناراحت نشن ولی مستقل بشم