سلام.وقت شما بخیر. من با یه پسری 4 سال دوستم. تو دانشگاه باهم آشنا شدیم. ولی خیلی از رفتارامون ب همدیگه نمیخوره. ایشون خیلی خیلی حساسن. از نوع لباس پوشیدن من گرفته تا رفتار و تفکرات من باهاشون مخالفه..ایشون چون روستایی هستن ذهنشون خیلی بستس وخونوادشون با خونواده * من خیلی فرق دارن. اگه یه پسری برام یه کامنتی بذاره قشنگ شر به پا میشه..الان من نزدیک یکماهی میشد که باهاشون بهم زدم ولی مدام پیام دادن و خواستن که برگردم منم فقط از ترس اینکه بلایی سر خودش نیاره و دلمم سوخت برگشتم ولی الان خیلی پشیمونم. درسته دوستش دارم و اونم خیلی زیاد منو دوس داره ولی واقعا میدونم که اگه ادامه بدیم ازدواج کنیم تهش به طلاق ختم میشه چون ایشون خودشون که خیلی حساسن یکطرف..از طرف دیگه خونواده و فامیل هاشونم جورین که دخالت میکنن و بقول خودش که بهم میگفت تیپتو اگه بابام ببینه خوشش نمیاد..لباس پوشیدنت باید عوض شه.یا مثلا میگفت بعد ازدواج ک اومدی تو روستا واسه زندگی نباید تنهایی بری بیرون اصلا. واست حرف درمیارن که مشکل داری.. من با اینکه تو شهر بزرگی زندگی کردم و خونوادمم مطمئنن اگه بفهمن مخالف روستا رفتن من هستن ولی من حاضر شدم که بخاطرشون تو روستا برم زندگی کنم..ولی الان میبینم که دیگه بااین شرایط نمیتونم زندگی کنم که همه بخوان دخالت کنن تو زندگیمو از من * زن قدیمی بسازن...من احساس میکنم آینده * خوبی نداریم اینجوری. الان واقعا ازتون میخوام که راهنماییم کنین که چطوری بهم بزنم باهاش که ناراحت نشه و منطقی کنار بیاد و بلایی سر خودش نیاره. خیلی ممنون