با سلام خواهش میکنم یکی جوابمو بده دیگه خسته شدم
من الان 19 سالمه
وقتی 17 سالم بود * پسریو دیدم ک فک میکردم 20 و خورده ای سالشه و رفتم سمتش تا باهاش حرف بزنم چون تاحالا تو دنیای واقعی با پسری حرف نزدم اونم گفت ک همسنه منه...(بعدا ک کتاباشو دیدم فهمیدم ازم یسال کوچیکتره)
زیاد کشش نمیدم دوماه باهم بودیم و بار ها همو دیدیم و بغل کردیم همو...وقتی میدیدمش واقعا قلبم پرواز میکرد!
تو این دوماه اصلا مجازی با من گرم نمیگرفت و کلا سرد بود اصا باهام حرف نمیزد از علایقش نمیگفت اصلا تاحالا پسر این مدلی ندیدم فقط حضوری همو میدیدیم بغلم میکرد باهام خیلی خوب بود ک یروز گفتم من دیگ خسته شدم گفت پس بیا کات کنیم اگ جنبه داری(چون قبلش یبار کات کردیم و من دستمو تیغ زده بودم و دلش سوخت برگشت) منم گفتم باشه
همون موقعیم ک اولین بار دیده بودمش مصادف بود با خودکشیم...ب دلایلی (افت تحصیلی و حرف های زننده خانوادم)
از روزی ک خودکشی کردم دنیا برام سیاه سفید شده بود و دیگه نمیتونستم ددرس بخونم و وقتی پسره ولم کرد حالم بدتر شد
هر روز با صدای بلند گریه میکردم میگفتم میخوام خودمو بکشم جلومو میگرفتن..و کسیم از چیزی خبر نداشت...
رفتم پیش روانپزشک دو هفته بستریم کردن و الان تقریبا یک سال و 5 ماهه قرص میخورم
من اصلا دیگ نمیتونم درس بخونم و به اینترنت و فیلم های بد اعتیاد پیدا کردم و هر روز میبینم
اینم بگم من بچه مثبت و بچه درسخون بودم ولی الان کلا از فاز درس بیرون اومدم اصا دوست ندارم بخونم رتبه دورقمیم برام ارزش نداره
امسال اون اقا برگشت و گفت بیا باهم باشیم منم قبول کردم ولی بعدش دیگه دیدم باز سرده و بهم پیام نمیده کات کردم فروردین ماه
من تو این دو سال هر دوماه بهش پیام میدم و کلی حرف میزنم ولی اون همش میگه باشه بیخیال اصا براش ارزش نداره بهش میگم یروزی از دست تو خودمو میکشم میگه تو میخواسی ظرفیت نداشتی با پسر ارتباط برقرار نکنی در صورتی ک من ظرفیت داشتم و قبلا اینکارو در ففضای مجازی انجام داده بودم و هیچیم نشده بود...بعد اونم با * پسر خیلی خوب بودم و بعد باهاش کات کردم چون ب فکر همین اقا بودم....من این همه دوسش دارم ولی اون اصلا منو دوست نداره :( الان ک دارم اینو میگم چشام پره اشکه :( هر دفعه با حرفاش بهم زخم میزنه یبار میگه برو ب خودت برس برات پسر کم نیست یبار میگه بی ظرفیت یبار میگه خسته شدم همش تو و دخترای دیگ میگین برگرد من باید پیش کدومتون برگرردم! کارد میکشه رو قلبم با این حرفاش
میخوام بگم ک من ک همش نمیتونم بدون اون و حرف زدن باهاش تحمل کنم چیکار کنم؟ هی دیلیت اکانت میزنم و باز بهش پیام میدم
فقط میخوام * راهکار باشه ک ببخشمش و فراموشش کنم از زندگیم بره دیگ خسته شدم مطمئنم اگ اونو ببخشم و فراموش کنم بقیه مشکلات زندگیمم حل میشه...چون از وقتی اون فرد نحس اومد من موفق ب * تنبل بی انگیزه تبدیل شدم!
منم راه های زیادی رو امتحان کردم از باشگا و انرژی درمانی و مدیتیشن و بیرون رفتن و ورزش کردن و با * فرد دیگ بودن و با خانواده وقت گذروندن و با دوستا وقت گذروندن
همه میگن اون یی ادم اشغال و بدرد نخورهه ولی برا من خاصه نمیدونم چیکار کنم تورو خدا اگ واقعا راهی هست بگین!
انگار واقعا عاشق شدم!!خودم بدم میاد همش میگم این عشق تو این سنه پس عشق نیست فراموشش میکنی ولی انگار ن انگار!
هزار تا سایت تو گوگل رفتم ولی فایده نداشت
در حال حاضرم شرایط رفتن پیش روانشناسو ندارم روانپزشکمم از روانپزشکای تاپه ولی کاری نمیکنه برام فقط قرصامو کم و زیاد میکنه!
الانم خوب شدم دیگ خودزنی نمیکنم و ب فکر مرگ نیستم فقط بعضی وختا جوش میارم!
کلی کتاب خوندم کلی عیارات تاکیدی گفتم گفتم خودمو دوست دارم خودمو تایید میکنم
چند تا همایش رفتم تو این دوسال
ولی هیچ ک هیچ....
الانم امیدی ندارم...
یا حق