من دختر درکل روراست ساده ای هستم تک دختر 27سالم بخاطر اینکه دخالت های ریز حتی شخصی میکنه و دستور میدن من اعتماد ب نفس خودم گاهی از دست میدم ترسو شدم چون خیلی پرخاشگر و حساس هستن منزوی میگم منم عین هم سنام میخوام حس کنم زنده هستم دوست داشته باشم تنها شدم البته یک برادر هم دارم که خیلی دخالت میکنهج دستور میده مادرم هم از ترسش مدارا میکنه من چطور رفتاری پیش بگیرم اذیتم نکنن بزارن نفس بکشم