سلام من چند سالی هست ک عاشق کسی هستم و یکی از اقوان هست و اون هم همسنطور باهم در ارتباطیم چند روز پیش مادر و پدرش برای خاستگاری اومدند
مادر پدرم راضی نیستند و با این ک فکر میکنند شناخت کافی از اونهارو دارند ولی اینطور نیست
من میخوام با مادرم حرف بزنم و بگم ک من دوسش دارم و حداقل فرصت بدن ک بیان و باهم حرف بزنیم تا بیشتر از شرایط هم بدونیم و این ک مادر پدرم به اوتها گفتن ک ما خودمون تصمیم گیرنده ایم و دختمون هیچ کارس و این حرفشون خیلی ب من بر خورد یعنی این ک من برای زندگیم هیچ حق انتخابی ندارم
مادر و پدرم و خانوادم خیلی قضاوت های اشتباه در باره اونها میکنن و واقعا اذیت میشم
و این هم میدونم ک آدم خیلی قوی نیستم حتی از فکر و خیال راهی بیمارستان میشم چ برسه به این ک این اتفاق برای من نیوفته واقعا داغون میشم من تو طول عمرم جز این شخص با کس دیگه ای رابطه نداشتم و برام سخته ک بخوام از دستش بدم چطور میتونم مادرم رو راضی کنم ب حرف زدن باهاشون من واقعا ب کمک نیاز دارم