مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

من میخوام ازدواج کنم راهنمایی میخوام

142 بازدید
سوال شده اوت 6, 2020 در قبل از ازدواج توسط بی نام
من همین امروز این سایت رو دیدم و واقعا از نظرات کارشناسان‌ خبره ای که داره خوشحال شدم اما من مسئله ای برام پیش اومده که دلم واقعا راضیه ولی خوب یه مشورت بگیرم بد نیست ببینید راستش یه ذره طولانیه ولی خوب برای اینکه بدونید موضوع چیه بهتره بدونید راستش نمیدونم از کجا شروع کنم من یه دختر مجرد 31 ساله ام و کارشناس ارشد معماری از دانشگاه تهران دارم من خانوادم کرج زندگی میکنن و خودم هم برا تحصیل تهران بودم من تو یه ساختمون یه خونه اجاره کردم یه ساختمون 7 طبقه که 14 تا واحد داره وهر طبقه دو واحد. این ساختمون غیر از صاحبش که همینجا زندگی میکنه بقیه همه مستاجرن از جمله خودم اما ماجرا اینه که واحد من با واحد صاحب این مجتمع رو به روی همه یه روز صبح داشتم صبحانه میخوردم ساعتای تقریبا 9 بود یکی در زد منم در رو باز کردم یه پسر تقریبا 15 ساله که خیلی خیلی ناز و خوشگل و دوست داشتنی بود خودشو انداخت بغلم آنقدر سفت بغلم کرد که تو یه لحظه وابسته اش شدم خیلی پسر خوبیه این ماجرا مال تقریبا 1 سال پیشه بعد منم بغلش کردم نوازشش کردم بعد یه ذره بغض داشت منم بردمش تو نشوندمش بعد بهش یه ذره آبمیوه دادم و گفتم صبحونه خوردی گفت نه بعد گفت بهم لقمه میدین گفتم آره چرا نمیدم براش لقمه گرفتم خورد بعد آروم شد بعد بغضش شکست و گریه کرد بعد فهمیدم پسر صاحب این مجتمع هست بهش گفتم حالا چی شده مامانت چیزی گفته؟ گفت مامان ندارم تعجب کردم گفتم مگه میشه؟ گفت آره گفتم کجایه؟ گفت 3 ساله که بودم من و بابامو ول کرد و رفت خارج برا ادامه تحصیل گفتم حالا چرا گریه میکنی؟ گفت خیلی تنهام بابامم داره میشکنه یکسره سیگار میکشه گفتم بابات چند سالشونه؟ گفت 37 سال گفتم بداخلاقه؟ گفت نه اتفاقا خیلی آروم و مهربونه بعد یه ذره که صحبت کردیم یخش آب شد دوباره گفت میتونم بغلت کنم تعجب کردم که انقدر احساسیه منم بغلش کردم و اونم بغلم کرد و خیلی احساسی بوسم کرد قشنگ انگار مادرشم بعد گفت که تو خیلی مهربونی و اینا بعد سرش رو گذاشت رو پام خوابش برد نمیدونم همون زمان یه جرقه تو قلبم زد مهرش به دلم افتاد و مثل پسرم بهش علاقه‌مند شدم.
بعد همینجور این ارتباط بیشتر و بیشتر شد بعد بهم گفته بود باباش شرکت ساختمون بزرگی داره و یه نمایشگاه ماشینم داره و گفت مهندسه و بساز بفروشه و نمایشگاهش هست بعد یروز گفت بابام گفته هر روز که من شب میام خونه اگه بتونی یه غذای خوشمزه بپزی بهت 1 ملیون میدم گفت حالا تو بیا کمکم کن بعد پولی که گرفتم نصف میکنیم منم چون دیدم خیلی پسر خوب و ناز و گوگولی بود قبول کردم رفتم خونشون و شب اول براش قرمه سبزی درست کردم آنقدر تعریف کرد که دلم میخواست همونجا این پسرو بخورم ازبس که خوش سرزبون و نازه بعد من و خودش شام خوردیم و چون گفت بابام دیر وقت میاد برا باباشم نگه داشتیم بعد آخر شب دیدم یکی داره در میزنه درو باز کردم باز دیدم خود لاکردارشه گفتم چی شده؟ گفت بیام تو؟ گفتم بیا یه صندوقچه چوبی زیر بغلش بود گفت خوب الوعده وفا پولارو در آورد مثل قدیمی ها شمرد و 600 هزار تومن بهم داد گفتم اینکه از نصف بیشتره گفت این برا اینه که امشب میخوام بغلتون بخوابم من نمیدونستم بخندم یا از تعجب بمیرم بعدم گفتم چکارت کنم بیا دیگه ولی بخوابی گفت باشه حتما ولی دقیقا تا ساعت 3 منو بیدار نگه داشت خلاصه خیلی خیلی خیلی بهم وابسته شده بود در حدی که حتی میگفت میخوام مثلا شلوار یا تیشرت بخرم بیا با هم بریم منم چون احساس می‌کردم کمبود محبت داره همراهش میرفتم پارک  می‌بردمش با هم بستنی می‌خوردیم قشنگ مث پسرم! بعد خلاصه با پدرش آشنا شدم که خیلی مرد با شخصیت و مهربون و شوخ طبع بود قد بلند چهارشونه و خوش اخلاق یه مرد عالیهحتی این پسر که اسمش فرامرز هست گفت از وقتا ما با هم رفت و آمد داریم بابام دیگه سیگار نمی‌کشه گفتم چرا؟؟ گفت اتفاقا منم ازش پرسیدم گفت جوابش این بوده که نازنین خانوم از بوی سیگار بدش میاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

همینجا شروع شد احساس من نسبت به این آقا حتی شبا دیگه عکساشو میدیدم و مثلا با این آقا و پسر گوگولی شام میرفتیم بیرون این آقا نگاه های 7 یا 8 ثانیه ای بهم می‌کرد و من می‌فهمیدم وقتی با همیم چقدر آرومه و لبخندش و همه چیش دلمو برد و یروز تا ساعتای 10 شب فرامرز نیومد آخه همیشه دیگه روزی حد اقل دوبار میاد خونه * من هم دلم براش تنگ شد هم نگران خودش و پدرش بعد ساعتای 10 و نیم زنگ خورد رفتم درو باز کردم گفت بهترین لباساتو بپوش بیا خونمون گفتم دیوونه خان الان؟! گفت آره دیگه زود باش منم پوشیدم و رفتم بعد دیدم تاریکه خونشون گفتم بابات نیست؟ گفت 1 2 3و یه دفعه دو سه تا بادکنک ترکید و همه * چراغا روشن شد و آهنگ تولدت مبارک پلی شد همه‌* اعضای ساختمون بودن بابام بود بعدم بغلم کرد گفت تولدت مبارک واقعا سورپرایز شدم و اونشب خیلی بهم خوش گ ذشت و برای اولین بار بود که یه نفر تولدم براش مهم بود! بعد منم با شیطنت ازش پرسیدم فرامرز پیشنهاد کی بود؟ گفت بدون دروغ بابام!! و خوب این اتفاق خیلی منو خوشحال کرد و حتی ایشون به من یه موبایلت نوت 10 سامسونگ کادو دادن و فرامرز هم بهم یه توگردنی طلا کادو داد و اونشب من از فکر کردن به پدر فرامرز خوابم نبرد اما شنبه این هفته فرامرز رسما گفت بابام عاشقته گفتم دیوونه از کجا میدونی؟ گفت از اینکه عکسای پروفایلتو شبا ورق میزنه بعدم پدرش ازم فعلا خواستگاری کرد البته گفته خدمت خانوادتون هم حتما میرسم و رسمی تر میکنیم منم گفتم یه هفته بهم فرصت بدین و قراره جمعه جوابمو بگم من خودم واقعا دوستش دارم و عاشقشم هم خودش هم پسرش فرامرز دیگه مامان صدام میزنه و خلاصه عقلم و دلم میگه قبول کنم به نظر شما مشکلی پیش میاد؟ و منم تو این یکسال کاملا شناخت پیدا کردم
1 پاسخ
پاسخ داده شده اوت 6, 2020 توسط ravanshenas حرفه ای (67,280 امتیاز)
سلام به شما دوست عزیز

 احساسات شما قابل احترام می باشد اما در اول عزیزم بهتر است سعی کنید که در کنار داشتن رایطه صمیمانه و در احترام برای این پس نوجوانمون به شرایط سنی ایشان نیز توجه کنید و از روابطی مانند در آغوش کشیدن او و با کنار هم خوابیدن خوداری کنی در کنار اینکه می توانید روابط صمیمانه و در احترامی داشته باشید .

اما در مورد این آقا اگر ایشان از شما خواستگاری کرده اند بهتر است سعی کنید که شزایط ایشان از این نظر که دارای یک فرزند نوجوان می باشند را در نظر بگیرید و سعی کنید که اگر این موضوع برای شما قابل پذیرش می باشد بقیه مسیر آشنایی و تصمیم

گیری را تحت نظر خانواده ها و در رسمیت بیشتر این رابطه ادامه بدهید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید و در این مسیر شناخت بیشتر ، مشورت با خانواده ، تحقیق و مشاوره پیش از ازدواج با حضور هردوی شما می تواند کمک کند تا شرایط بهتری را تجربه کنید .
دارای دیدگاه اوت 6, 2020 توسط بی نام
آخه اصلا این پسر اونجوری حیض و هرز نیست خیلی گوگولی و آرومه بعدم وقتی اون من رو مثل مادرش میبینه و بغلم میکنه من که نمیتونم پس بزنمش دلش میشکنه در مورد ازدواجم من این شرایط ایشون رو پ ذیرفتم حتی هر روز فرامرز میاد میگه به بابام بگو بله بگو بله

پس من جواب مثبت رو بدم؟
دارای دیدگاه اوت 6, 2020 توسط ♛سایه ماه♛ حرفه ای (8,840 امتیاز)
شما حتما برید مشاوره یعد جواب بدید
ببینید بهتره کمتر بغلش کنید اون الان نوجونه وحتی ممکنه به شما حسی پیدا کنه
این اصلا دست خودش نیست
بخاطر نوجونیشه
دارای دیدگاه اوت 6, 2020 توسط بی نام
نه بابا آخه فاز این بچه کلا یه چیز دیگه است
به مشاوره آنلاین روانشناسی خوش آمدید، مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران و مشاوران مجرب و منتخب کانون مشاوران. مطالب با مضامین توهین آمیز به ادیان، دین اسلام و عقاید و استفاده از کلمات رکیک را گزارش دهید تا حذف شود.
مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

17,019 سوال

27,724 پاسخ

29,309 دیدگاه

2,111 کاربر

سوالات مشابه
2 پاسخ 190 بازدید
1 پاسخ 188 بازدید
1 پاسخ 155 بازدید
1 پاسخ 338 بازدید
1 پاسخ 719 بازدید
1 پاسخ 140 بازدید
...